eitaa logo
مکروبه🇮🇷
2هزار دنبال‌کننده
340 عکس
38 ویدیو
1 فایل
ثواب تک به تک کلمات این کانال تقدیم به روح خواهر بزرگترم(ابناء‌الحیدر) لطفا برای شادی روحش فاتحه قرائت کنید. نقد و پیشنهاد: https://daigo.ir/secret/7988081305 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
عاقبت، ابرهای پف کرده، یک‌دست و سیاه پوش، پهن شدند روی آسمان نوار باریک غزه، زار زدند و باریدند. آنقدر که کوچه‌ها را شستند، رد خون‌ها را با خود بردند، غبار خاک‌های نشسته روی چادرها و خیمه‌ها را گرفتند و تشنه‌ها‌... لب‌های خشک و عطشان بچه‌های غزه امروز خندید.
مکروبه🇮🇷
و بالاخره پایانِ پایان‌نامه^^ سلام فارغ التحصیلی🧃
چند وقتی بود که ننوشتم. یعنی نوشتم‌ها ولی نه اینجور دل‌ به خواه و حال دل خوب کن. پای کیبورد تو صفحه‌ی ایتا، راحت و سبک بدون پس و پیش "از این رو " و "به همین جهت" و "بنابرین"... آدم تو مقاله و پایان نامه به کلمه‌های ذهنش، مجبوری کت و شلوار می‌پوشونه. رسمی و شق ورق می‌نشوندشون کنار هم. یه بنابرین تنگش می‌ذاره، همشم باید حواسش به اثبات مدعاش باشه. به این که سندیت حرفاش رو رو کنه. به این‌که نتیجه گیری یادش نره. خلاصه که دلتنگ بودم برا این راحت نویسی‌ها حسابی🧁
سرنوشت هولناک یک بوک‌مارک در یک قدمی حل شدن معماهای داستان🧏🏻‍♀
مکروبه🇮🇷
سرنوشت هولناک یک بوک‌مارک در یک قدمی حل شدن معماهای داستان🧏🏻‍♀
خیلی دوستش داشتم. نارنجیِ گل‌گلیِ همراهی بود. یه بسته شش‌ تایی گل منگولی بودند که چهارتاش رو بذل و بخشش کرده بودم. جز همین نارنجی خانم و اون آسمون تیره‌ی شهاب بارون رو. از سال نود و هفت- هشت- تو کتاب‌های مختلف، خط نگه‌دار من بود و حالا من میونه‌ی هیجاناتم، از چند جهت ضربه فنیش کردم. وقتی به خودم اومدم عین دخترای خارجکی لسانی که نشر نون ترجمه کرده گفتم:《 محض رضای خدا، کی تو رو گذاشته بود دم دست من؟》
مکروبه🇮🇷
دست‌هایم قلاب می‌شوند روی زانوهایم. زانوی غم بغل گرفتن همین شکلی است لابد. درحالی که یک پیاله آب و ن
امروز یه مادر که تموم غم‌های عالم رو می‌شد از توی چشم‌های محزونش خوند؛ داشت از، از دست رفتن نوزاد یازده‌ماهش حرف می‌زد. هربار که سعی می‌کرد گریه‌ نکنه، هر بار که موج اشک تا یک قدمی چشماش می‌اومد و به زور پلک می‌زد تا کنترل کنه قطره اشک گوشه‌ی چشمش سرازیر نشه؛ من به جاش زار می‌زدم. هربار که بغضش رو می‌بلعید من بلندتر گریه می‌کردم. وقتی تپق زد، وقتی چشماش دو دو می‌زد؛ وای من می‌خواستم نباشم روبه‌روی اون چهار گوش تلوزیون و نبینم اون غم‌ از دست رفته رو...
چیکار کنم برات خواهر فلسطینی‌م؟ چطوری بغلت کنم؟ بمیرم برای داغی که رو دلت مونده😭
هدایت شده از مکروبه🇮🇷
آقاجونم یا حَسَنَ بْنَ عَلی امروز تو آغوشِ مهربونتون منو جا می‌دین؟ من امروز پناه آوردم به پناهگاه امنِ شما، شمایی که گفتی نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا پدری کن برام آقا جون
هدایت شده از مکروبه🇮🇷
تو تاریکی‌‌هایِ دنیا و سختی‌ها و مشقت‌ها و رنج‌ها و دشواری‌هاش؛ چشمِ امیدِ ما به نورِ مهربون و هدایت گرِ شماست آقاجون شمایی که فرمودی: نحن نورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا
هدایت شده از مکروبه🇮🇷
ای نورِ مهربون بتاب وجودِ ظلمانیِ ما رو روشن کن ای نور مهربون سیاهی‌های ما رو روشن کن.