eitaa logo
مکروبه🇮🇷
2هزار دنبال‌کننده
340 عکس
38 ویدیو
1 فایل
ثواب تک به تک کلمات این کانال تقدیم به روح خواهر بزرگترم(ابناء‌الحیدر) لطفا برای شادی روحش فاتحه قرائت کنید. نقد و پیشنهاد: https://daigo.ir/secret/7988081305 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب یکی اولین چایی عمرشو خورده^^ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا
نور چراغِ سقف می‌زند به شیشه؛ می‌شود آینه‌ایی از تصاویر ناواضحی از ما و بیابان پشت پنجره را توی خودش قورت می‌دهد. بیرون از پنجره یک دست تاریک‌است. انگار کن که یک چادر سیاه. نور کم رمق ماه هم نمی‌تواند سایه‌های سیاه شب را تلطیف کند. رد مربعیِ نورهای پنجره‌، پایین خطِ ریل هم. سیاهی هست و سیاهی. زیر لب چند بار گفتم: فاشفع لی عند ربک؟ نمی‌دانم! فقط می‌‌دانم لحظه‌ی وداع خوب نتوانستم گریه کنم. وقتی که چندبار سلام دادم. وقتی که رو به گنبد نورانی چند قدم به عقب برداشتم. فقط می‌دانم از آن موقع ذکر لبم شده؛ فاشفع لی عند ربک یا مولا. حالا توی راهیم. از دل‌ بیابان. یک بطری آب از سقاخانه را به همراه می‌بریم. نشان از این دارد که این یک هفته هم جواری، این یک هفته که در آغوش معطر امام رئوف گذراندیم، رویا و خیال نبوده.
مکروبه🇮🇷
ولی امروز حال و هوای حرم رویایی بود. به سختی می‌شد دل بکنی.
لحظه‌‌ی آخری با خودم گفتم ولی ما غذای حضرتی نخوردیم، همون لحظه یه خادم بهمون گفت اگه ناهار نخوردید برید تو صف غذا.😭
در نقطه‌ای از تاریخ ایستاده‌ایم؛ که پشتِ سرمان لشکرِ فرعون است و پیشِ رویمان دریا. آن‌ها که به آن وعدهٔ صادقِ آخرِ این قصّه «ایمان» نداشته باشند؛ همین‌جا «خوف» و «شَک» راهزنِ و اراده‌شان می‌شود و پاهایـشان را سُست خواهد کرد.
بأمان الله یا شهید الله... بدن زخمیتو میسپاریم به خدا
|آنچه مرا به شعر گره می‌زند؛ |غم است...
نزدیکِ تاریکی نیست‌؛ اما توده ابرهای گرفته‌ و پف کرده‌ی سقف آسمان مجالی به نور نمی‌دهند‌. جاده‌ی خیس و نم زده، بازتاب نور قرمز چراغ ماشین‌ها را تا یکی_دو متر زیر چرخ‌هایشان، کش می‌دهد. ماشین‌ها دوش به دوش هم، سلانه سلانه می‌لغزند روی جاده. بخار شیشه را با دست می‌دهم کنار. آن سمت خیابان، تصویر سید مقاومت را، کنار درختان کاج می‌شود دید. با همان لبخند. با همان نگاه نافذ و اطمینان ریخته توی نگاه. انگار انوار ایمان از آن چشم‌های گیرا و مومن، می‌ریزد لای سبزی برگهای سوزنی کاج. شفاف‌ و درخشان‌تر نشانشان می‌دهد. سید هنوز می‌خندد. به تکاپوی افسار گسیخته‌ی سگ هار منطقه. به نفس‌های آخری که می‌کشد. به این تاریکی زیر چتر ابرهای ظالم که گمان می‌برند دوامش ابدی‌ست. چه کسی خیال می‌کند خورشید همیشه پشت ابر می‌ماند؟ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ یقیناً وعده گاهشان برای دچار شدن به عذاب صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ پس هنگامی که عذاب ما فرا رسید، بالاترین آن سرزمین آلوده را فروترینش نمودیم و بر آن سنگ‌هایی از نوع سنگِ گلِ لایه لایه فرو ریختیم. مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ ۖ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ سنگ‌هایی که نزد پروردگارت نشانه دار بود و آن سنگ ها از ستمکاران دور نیست... _زهرا سادات