يحيى عفارة15244.mp3
زمان:
حجم:
5.75M
يا أعداءُ مهلا كم ستندمونا
أنتم من بدأتم ثمَّ فاسمعونا
داحي بابِ خيبر حيدرٌ أبونا
يا علي…
إنّا مِن عليٍّ جيشُهُ المعظّم
أبناءُ الحسينِ والحسينُ أعلَم
طُلّابُ الشهادة تضحياتنا الدّم
يا علي...
#رجز | #ما_از_نسل_علی_هستیم
هدایت شده از لحنِ نگاه (روزمرگی های یک معلم)
ما از امید نوشتیم و تمام کلماتمان جوانه زدند.
ساعتهای آخر روز، آفتاب مینشیند روی پنجره. نور، جادهی باریکی میشود. کش میآید روی دیوار.
کم کم سایهها از تارو پود پرده شکل میگیرند. چرخ دوزیِ گلهای رویش میشوند ساقهها و شاخههای پیچ خوردهی روییده در انتهای یک جادهی نورانی.
آفتاب که غروب میکند. به همان سرعتِ ایجاد، محو میشوند. انگار که هیچ وقت نبودند.
مکروبه🇮🇷
ساعتهای آخر روز، آفتاب مینشیند روی پنجره. نور، جادهی باریکی میشود. کش میآید روی دیوار. کم
مثل دنیا، مثل تعلقات رنگینی که سفت توی بغل گرفتیم.
و فراموش میکنیم که فانی اند.
و قراره یک روز محو شن...
_به قول مولا امیر مومنان:🌱
لا يَغُرَّنَّكُم ما أصبَحَ فيهِ أهلُ الغُرورِ، فَإِنَّما هُوَ ظِلٌّ مَمدودٌ إلی أجَلٍ مَعدودٍ.
زنهار كه برخورداری فریب خوردگان [دنیا] شما را نفریبد؛ زیرا آن همه، در حقیقت، سایه ای است كه تا مدّتی محدود ادامه می یابد.