eitaa logo
مکروبه🇮🇷
2هزار دنبال‌کننده
340 عکس
38 ویدیو
1 فایل
ثواب تک به تک کلمات این کانال تقدیم به روح خواهر بزرگترم(ابناء‌الحیدر) لطفا برای شادی روحش فاتحه قرائت کنید. نقد و پیشنهاد: https://daigo.ir/secret/7988081305 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
اساساً روح که بزرگ شد تن به زحمت می‌افتد، و روح که کوچک شد تن آسايش پیدا می‌کند. یعنی وقتی که روح بزرگ شد، جسم و تن چاره ای ندارد جز آن‌که به دنبال روح بیاید، به زحمت بی‌افتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال خواهش‌های تن می‌رود . [ استاد مرتضی مطهری ]
و اذا کانت النفوس کبارا تعبت فی مرادها الاجسام... [ دیوان متنبی ]🌱
اول: دیوار شکافته می‌شود. کعبه فاطمه را در آغوش می‌کشد. کعبه سقف ندارد، تا آسمان ادامه دارد با هزاران هزار ستاره. پرده‌ی شب که بر سر خانه‌ است همچون آسمانِ شبِ مکه تیره است اما درخشان و نورانی. قرص ماه از همیشه روشن تر. از همیشه زیبا تر... دوم: فاطمه پا از شکاف کعبه بیرون می‌گذارد. قنداقه‌ای از نور درآغوشش. ابوطالب عبا از صورت نوزاد کنار می‌کشد: یا رب هذا الغسق الدجی والقمر المنبلج المضی بین لنا من أمرك الخفی ماذا ترى فی اسم ذا الصبی "ای خداوند تاریکی و آفتاب و ماه! از آن امر و الطاف خفی خود بر ما روشن نما، که ما اسم این کودک را چه بگذاریم." پس صدای هاتفی را می‌شنود که می گوید: یا أهل بیت المصطفى النبی خصصتم بالولد الزكی إن اسمه من شامخ العلی علی اشتق من العلی* او را علی بخوان خداوند او را با نامِ برتر خود می‌خواند. ___ *گنجى شافعى‏،محمد بن یوسف،كفایة الطالب فی مناقب على بن أبى طالب(علیهما السلام)، ص ۴۰۶ *برگرفته از کتاب طلوع روز چهارم
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر این مردم غیوری که هرچه داشتن برای خدا دادن سلام بر غزه و مردمش اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @SalehGaza
مکروبه🇮🇷
از راهنمایِ مردن با گیاهان دارویی، یک فصل بیشتر نخواندم. دختری که هفده سال ‌بود ندید و آخرین تصویرش
همیشه آدم دقیقه‌ی نود بودم. مثل یک بازیکن که نود دقیقه روی چمن سبز سُر می‌خوره. سرِ زانوهاش سابیده می‌شه. برخورد می‌کنه به بازیکنای دیگه و برای اینکه لا‌اقل یه کارت زرد نصیب هل دهنده‌ بشه چهار پنج بار پشتک وارو می‌زنه تا به داور وخامت اوضاع رو بفهمونه و دقیقه نود بالاخره اون حرکتی که باید رو می‌زنه و یه شوت محکم⚽️ گل گل گلللللل... و گزارش‌‌گر از پشت میکروفون فریاد می‌زنه نان پدر شیر مادر حلالتتتت... من همیشه آدم دقیقه نود بودم. مثل حالا که چند ساعت مونده به اتمام مهلت ارسال تمرین، تند و تند چلیک و چلیک نوشتم و نوشتم و تماممممم.
مکروبه🇮🇷
همیشه آدم دقیقه‌ی نود بودم. مثل یک بازیکن که نود دقیقه روی چمن سبز سُر می‌خوره. سرِ زانوهاش سابیده م
اینجور وقت‌ها همش می‌گم دیگه دختر خوبی می‌شم، دیگه کارهامو حواله نمیدم به آخرِ وقت. دیگه فرصت سوزی نمی‌کنم. ولی همچنان همون آش و همون کاسه...
إيّاكَ و التَّسويفَ ؛ فإنّهُ بَحرٌ يَغرَقُ فيهِ الهَلْكى . زنهار از افكندن كار امروز به فردا ؛ زيرا اين كار دريايى است كه مردمان در آن غرق و نابود مى شوند... _مولا جان امیرالمؤمنین_
یکی از رفقای عزیزی که ایتا‌ی نارنجیم بهم داده؛ حدیث ساداته دختر پر تلاش و گوگولی منی
هدایت شده از مکروبه🇮🇷
"حیدر" می‌خوانم و می‌رسم به سال پنجم هجری، به روزهایی که سپاه اسلام نزدیک چاه اُبِیّ، پایین سنگلاخ‌های پوشیده از چمنِ بنی‌قریظه مستقرند و یهودیان میان دژ‌های‌ محکم خود می‌لرزند و از سرِ ترس فریاد می‌زنند: وای! کشنده‌یِ عمرو بن عبدود آمده‌...