eitaa logo
مکروبه🇮🇷
2هزار دنبال‌کننده
340 عکس
38 ویدیو
1 فایل
ثواب تک به تک کلمات این کانال تقدیم به روح خواهر بزرگترم(ابناء‌الحیدر) لطفا برای شادی روحش فاتحه قرائت کنید. نقد و پیشنهاد: https://daigo.ir/secret/7988081305 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
دوزانو نشسته‌ام روبه روی تلویزیون. انگار چشم‌هایم را فرستاده‌ام میان صحنه. میان آن تاریکیِ مه آلودِ باران خورده. میان شب سردِ تاریک و روشن از هاله‌ی محو نور قرمزِ چراغ‌گردان خودروهای امدادی. سردی شب به‌جانم می‌نشیند، یخ می‌زنم. دندان‌هایم می‌خورند به هم. توی تاریکی چشم می‌گردانم برای پیدا شدن گمشده‌ی یک ایران. علی توی بغلم نق می‌زند. از لب‌هایش صدای پوف پوف و دیس دیس در می‌آورد. دوست دارد رهایش کنم تا سینه خیز برود سراغ کنترل تلویزیون افتاده‌ی روی فرش. قلبم تند و تند می‌تپد. علی را نوازش می‌کنم. یک صدای ریز لالایی از لب‌هایم سر می‌خورد به بیرون. آرام نمی‌شود ولی. سردی به جانم نشسته. نگرانم. نگرانم. نگرانم. فقط می‌دانم نگرانم. تصویر تلویزیون عوض می‌شود. می‌رود پنجره فولاد امام رضا. می‌رود رواق امام خمینی. می‌رود توی ضریح. آقای رئیسی با لباس سفید خادمی گوشه‌ی ضریح را می‌بوسد و چشم‌هایش...چشم‌هایش یک دنیا حرف دارد. محمد علی کریم خانی می‌خواند ای حرمت ملجأ درماندگان. اشک‌هایم سر می‌خورند روی صورتم. یا امام رضا، یا امام رضا جان، امشب همه‌ی نگاه‌ها به سمت توست. امیدمان به نگاه گره گشای توست‌.... زهرا سادات"
امشب علاوه بر بالگرد آقای رییسی انسانیت خیلی از اونایی که دینشون انسانیت بود، تو محل سقوط گم شد!
یا امام رضا مدد😭
یادمون نمی‌ره آقا سید. یادمون نمی‌ره که چقدر درد ملت داشتی. که چقدر به دور از خودنمایی و ریا بودی. یادمون نمی‌ره چشم‌های خسته‌ت رو. خستگی‌های تو رو امام رضا خرید آقا سید. تو شب تولدش تو رو خرید. چقدر خاطرخواهت بود امام‌ رضا.
یه تیکه از قلبمون برای همیشه تو ورزقان سوخت و حسرتش تا ابد به دلمون می‌مونه که قدرتو اونجور که باید ندونستیم...
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج مهدی رسولی در مراسم بدرقه شهدای خدمت در تبریز: الهی دورت بگردم برای درد مردم کجا رفته بودی که پیدات نمی‌کردن
هدایت شده از آنِ۵۷ 🇮🇷
عطیه همتی خوب نوشته واقعا...
حاجی آقا، شما که بهتر می‌دانی، ما امروز دلمان توی دانشگاه تهران بود. بالای سر پیکرِ علی اکبر‌گونه‌تان. میلیون‌ها دلِ دلنگران. فرقی نمی‌کرد میان قالیچه‌ی خانه‌‌ی مان، کنار نوزاد پنج شش‌ماهه‌مان، سجاده پهن کرده باشیم. یا توی حیاط دانشگاه کنار عاقله زن سن و سال داری. آقا که خواند:《اللهمّ إنّا لا نعلم منه إلّا خيراً 》بغض ما ترکید. آرام محزون تر که تکرار کرد، پشت سرش اشک‌های‌مان را بلند بلند زار زدیم. فرقی نمی‌کرد محل فرود اشک‌ها کجاست؛ دانشگاه، مسیر مراسم تشییع، مقابل مساجد روستاهای شش، علی بیات و امیرآباد. یا صحن رضوی، کنار سقاخانه، روبه‌روی پنجره فولاد و یا حتی روی قالیچه‌های رنگی رنگیِ خانه‌های‌مان‌. ما امروز زار زدیم که از تو چیزی به غیر از خیر ندیده‌ایم. ما امروز تصدیق کردیم که از تو چیزی به جز نیکی ندیده‌ایم، سید محرومان‌، آقای اخلاق، آقای اخلاص. زهراسادات"
امام رضا امشب مهمان دارد، مهمانی که او را از یتیمی برای خود تربیت کرد، تولیت حرم خود کرد، رئیس جمهور مملکت خود کرد، شهادت را به او عیدی داد و دارالسلام حرم خود را بنامش زد.
سلام آخر نماز را می‌دهم:《 اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثواب‌ها الی قبر سید ابراهیم 》 علی کنار سجاده‌ام با یک جغجغه کلنجار می‌رود. گوشه‌ی چادرم را می‌گیرد توی مشتش. نای لبخند زدن ندارم. رمقی حتی. خیره می‌شوم به مهرم. کلمات توی سرم شیون می‌کشند. صدای جیغ جغجغه می‌پیچد میان کلمات. هم‌همه می‌شود. صدای بالگرد می‌آید. صدای انفجار. صدای گریه‌های علی. اشک‌هایم هق هق می‌شوند. می‌روم سجده. سجاده‌ام بوی کربلا می‌‌دهد. بوی خاک باران زده. پیرِ سوخته‌ایی می‌شوم. ناله می‌کنم: عجب گلی روزگار، زدست ایران گرفت.... 😭 😭 زهرا سادات