eitaa logo
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
903 دنبال‌کننده
20هزار عکس
22.1هزار ویدیو
94 فایل
انقلابی بودن میعارنیست انقلابی ورهروماندن پای ارزشهاهنراست من انقلابیم ۵۷ گروه میثاق با شهدا https://eitaa.com/joinchat/2230386699C64b9b33430
مشاهده در ایتا
دانلود
تاکسی ون برقی فردا وارد تهران می‌شود 🔹سخنگوی شهرداری تهران: روز گذشته قرارداد تکمیلی ناوگان حمل و نقل برقی با چین منعقد شده و اولین نمونه اتوبوس تاکسی ون برقی از فردا وارد تهران می‌شود.
20.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ «سیده رقیه» 🔹سیده رقیه به مناسبت ولادت حضرت رقیه (س) با شعری از «محمد اسداللهی» توسط زامیر منتشر شد.
تجهیز بالگرد ۲۱۲ ارتش به سونار و موشک قائم ۱۱۴ 🔹اختصاصی تسنیم | بالگردهای ۲۱۲ نیروی دریایی ارتش به سونار و موشک‌های قائم ۱۱۴ برای کشف زیردریایی و همچنین مقابله با شناورهای سطحی مجهز شدند. tn.ai/3049699
Eitaa.apk
حجم: 55.34M
نسخه جدید ایتا منتشر شد 🔥 این نسخه دارای قابلیت تماس صوتی و تصویری و درحال نوشتن است.
🔴خانم بهشید برخوردار با 1021 رأی نماینده مجلس شد! 🔹دقت کنید برای رای ۲۰ نفر هموطن زرتشتی در اهواز که مرکز استان هم هست صندوق ویژه قرار دادند و خانم برخوردار نماینده زرتشتیان شد. بله یه زرتشتی ایرانی با 1021 رأی رفته مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی ایران! آیا در کشورهای مدعی آزادی ادیان، این‌چنین با اقلیت‌های دینی تعامل می‌کنند؟!
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هو کردن و توهین به پرفسور سمیعی توسط تماشاگران در کنسرت ابی و عدم واکنش این‌خواننده به این رفتارها! البته از وحوش زن زندگی آزادی، که جز لات‌بازی‌های توی کوچه‌خلوت، چیز دیگه‌ای ندیدیم؛ طبیعیه یه دانشمند رو میبینن این‌طوری زنجیر پاره کنن 😄
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻️‌آنچه از مشهور ترین جراح مغز جهان نمیدانیم !!! 🔹‌حالا فهمیدین چرا از پرفسور سمیعی بدشون میاد...
🔰چند نصیحت برادرانه به نمایندگانی که تازه انتخاب شده اند: 1. اگر با شنیدن خبر انتخابتان، قند توی دلتان آب شده، یک جای کار دل مبارکتان ایراد دارد. مسئولیت جدید، دلهره می آورد نه دلخوشی! ضمنا این وظیفه سنگین، جشن گرفتن ندارد!!! 2. وقتی نماینده شدید، لطفا اخلاقتان تغییر نکند! همان طوری باشید که قبلا بودید! پرستیژ نمایندگی، ربطی به نگاه از بالا و باد توی غبغب انداختن ندارد! خودتان را نگیرید. باور کنید خبری نیست! 3. به خصوص در روزهای اول نمایندگی از روی جوگیری تصمیم نگیرید! صبر کنید! تامل کنید! سریع اظهار نظر نکنید! حرف شاذ نزنید. برای اینکه ثابت کنید انتخاب شما درست بوده، حرف های عجیب نزنید. وعده بیخودی ندهید. زمان بهترین محک شما خواهد بود! عجله نکنید. 4. تبریک آدم ها را جدی بگیرید. خالصانه ها را جدا کنید تا بعدا ازشان راهنمایی و کمک بگیرید چون کسی که خالصانه تبریک می گوید، صادقانه هم کمکتان می کند! تبریک های متملقانه را هم جدا کنید. این آدم ها خطرناکند. مواظبشان باشید! 5. حلقه مشاوران و کانال های اطلاعاتتان را گسترده کنید. حتی حرف دشمنان و رقیبان را هم بدون تعصب گوش کنید! 6. برای خدا کار کنید! فقط برای خدا! در خلوتتان به خدا گزارش کار بدهید! 7. وقتتان را با جلسات بیهوده تلف نکنید. جلسه جای حرف کلی و بیخود نیست. داده ها را بررسی کنید، نظرات را بشنوید و به خروجی برسید. آنقدری توی جلسات شرکت نکنید که اصلا وقت نداشته باشید فکر کنید! 8. اینقدر غیبت نکنید! اینها اسمش تحلیل شخصیت نیست. شناخت موقعیت نیست. غیبت است برادر! اثر کارهای خوبتان را با گناه کردن پشت میزهایتان از بین نبرید! 9. برای میز کارتان در مجلس، ساعت شنی بخرید! شاید اینجوری یادتان بماند، فرصتتان کوتاه است! 4 سال مثل برق و باد می گذرد! 10. قومیت گرا، جناح گرا و منفعت طلب نباشید! آخرتتان را به خاطر دنیای بقیه خراب نکنید!!! و از همه مهمتر یادتان باشد روز قیامت همه آنها که نماینده شان بودید به صف خواهند شد و حقشان را از شما مطالبه خواهند کرد! طوری عمل کنید که بتوانید جواب تک تک آن هزاران و میلیون ها نفر را بدهید! به خدا قسم آن روز خواهد آمد!!!
*داستانی واقعی از انسانیت؛* اواخر بهمن ماه چند سال پیش حوالی ظهر یکروز زمستانی، دو مأمور نیروی انتظامی به همراه یک وکیل بانک به محل کار من آمدند و با نشان دادن حکم جلب و با دستبند، مرا به بازداشتگاه کلانتری و از آنجا هم به دادگستری مرکزی مشهد برای اجرای حکم زندان اعزام کردند. اصل ماجرا هم مربوط میشد به ضمانت من از یک شرکت دانش‌بنیان برای دریافت شندرغاز وامی که آن بندگان خدا برای تولید یک قطعه‌ی وارداتی در داخل کشور گرفته بودند ولی موفق به پرداخت اقساط خود نشده بودند. بانک هم ظاهراً دم دسترستر از من کسی را برای اخذ طلب پیدا نکرده بود. به هر حال چون رأی دادگاه غیابی بود، من دادخواست واخواهی دادم ولی به آخروقت خورد و شب را در بازداشتگاه ماندم و فردایش که روز پنجشنبه بود برای انجام مراحل قانونی مجدداً به همراه دو مأمور و دستبند به دادگاه اعزام شدم. اینکه اعزام دیروقت و اصرار افسر نگهبان به زدن دستبند و همراهی دو مأمور برای کسیکه مشخص بود آزاد میشود تا چه غیرمنطقی و نادرست بود، بماند ! به هر حال دادخواست واخواهی را که به قاضی دادگاه دادم گفت برو پرونده‌ات را از بایگانی بگیر و بیار. متصدی بایگانی هم وقتی شماره پرونده را دید گفت؛ این شماره پرونده‌ها را فرستاده‌ایم به بایگانی راکد در ساختمان خیابان رضاییه و الان هم مأمور نداریم که بره بیاره. گفتم خب یک نامه بدهید خودم کسی را میفرستم بره پرونده را لاک و مهر شده تحویل بگیره و بیاره. پاسخ داد نمیشه و باید مأمور خودمون باشه. مسئول بالاتر بایگانی که از او به عنوان آقای ع نام میبرم وقتی مکالمه‌ی ما را شنید گفت صبر کن تا به قاضی زنگ بزنم شاید راهی باشد. تلفن زد به قاضی و هر چه اصرار کرد متأسفانه قاضی قبول نکرد. با ناراحتی به قاضی گفت این بنده خدا که مقصر نیست، ما جای بایگانی نداشتیم و پرونده‌اش را فرستادیم ساختمان دیگه؛ حالا ایشون باید به خاطر نبودن پرونده بره زندان و تا شنبه بمونه؟ نمیشه با ضمانت آزاد بشه شنبه بیاد؟ و... خلاصه قاضی زیر بار نرفت. بعد رو کرد به من با افسوس و تأسف گفت شرمنده‌ام ولی برو پیش رئیس دادگستری طبقه‌ی بالا، شاید ایشان کاری بکند. وارد اتاق رئیس دادگستری که شدم صفی طولانی برای عرض حاجت مراجعین وجود داشت که با دیدن آن فهمیدم تا نوبت به من برسد حتی اگر موافقت هم کند، دیگه فرصتی برای انجام بقیه‌ی امور اداری نخواهد ماند و آزاد نخواهم شد. با این حال با ناامیدی منتظر نوبت ماندم. نیم ساعت مانده به تعطیلی دادگستری نوبتم شد. ولی متأسفانه آقای رئیس هم گفت کاری نمیتوانم برایتان انجام دهم و تمام. حقیقتا دلم شکست. نه فقط برای خودم. بلکه برای همه‌ی کسانیکه حدس میزدم هر روزه به خاطر همین بی‌احساسی و بی‌توجهی مسئولین، به راحتی آبرویشان ریخته میشود و دستشان از همه چیز هم کوتاه است. در این بین کاسه‌ی از آش داغ‌تر بودن آن دو سرباز مأمور هم که به شکل توهین‌آمیزی رفتار میکردند، قوز بالای قوز شده بود. به هر صورت در آن دقایق آخر، تنها کاری که از دستم برمی‌آمد مثل همیشه توکل به خدا و درخواست یاری از آن قادر متعال بود. بعد از این هم با تحکم آن دو سرباز رفتیم دفتر قاضی مربوطه تا نامه‌ی انتقالم به زندان را بگیریم. وقتی وارد دفتر قاضی شدیم، منشی دفتر با دیدن ما گفت: کجایید آقا؟ آزادی میتونی بری!. با تعجب زیاد پرسیدم یعنی چی آزادم؟! وقتی توضیح داد متوجه شدم که همان آقای ع ( بایگانی) بعد از رفتن من بلافاصله مرخصی گرفته و شخصاً با اسنپ رفته به آن ساختمان کذایی و پرونده من را با زحمت از بین آن همه پرونده‌های مرتب نشده پیدا کرده و آورده برای قاضی و نامه‌ی آزادیم را گرفته و چون احتمال میداده که من دیر متوجه بشم و فرصت برای انجام بقیه‌ی مراحل نداشته باشم، خودش رفته همه‌ی مراحل اداری اجرای احکام را هم انجام داده و نتیجه را گذاشته روی میز منشی دادگاه تا من برگردم و همه چیز برای آزادیم آماده باشه!. منشی دادگاه بعد از تعریف ماجرا ازم پرسید؛ این همکار ما مگه آشناتونه؟ نگاهی بهش انداختم و گفتم آره... برادرمه؛ هردو از تباری به اسم انسانیم!. زانوهایم از سنگینی هضمِ عظمتِ این حرکت انسانی سست شده بود. این که یک کارمند ناآشنا، آن هم در دادگستری، بی‌هیچ درخواستی از طرف من و داوطلبانه، تا این حد دنبال کارت برود، از تصورات و حتی رویاهای من خارج بود. سریع ولی به سختی به طرف طبقه‌ی پایین رفتم تا آن انسان را ببینم. وقتی دیدمش آماده رفتن بود و چشمش که به من افتاد با لبخند پرسید؛ کارت حل شد؟ گفتم به لطف شما بله. به طرفم آمد و دستم را گرفت و آهسته گفت: من خودم بدهکار انسانیت کس دیگه‌ای هستم. هرجا که این داستان را نقل کردی، اسم منو نبر. ولی سعی کن به این زنجیره اضافه بشی و بقیه را هم اضافه کنی
🔰 خاطره‌ای از آیت‌الله امامی کاشانی 👤 🔸محفلی بود با حضور تعدادی از افراد متدین که اکثر آنها از دبیران آموزش و پرورش بودند.روحانی میانسال و خوش‌بیانی از معارف دینی و اصول عقاید سخن می‌گفت و در همان حال به برخی از مسائل سیاسی آن روزها نیز اشاره‌ای گویا و پُر‌جاذبه داشت... 🔸روحانی یاد شده به ما که چند جوان کم‌سن و سال بودیم روی کرد و با لحنی محبت‌آمیز پرسید؛ شما فرمایشی دارید؟‌... بله آقا! ما تعدادی دانشجو و مقلد آیت‌الله خمینی هستیم که برای حرکت در مسیر حضرت ایشان هیئتی به نام انجمن کاوش‌های دینی و علمی تشکیل داده‌ایم‌، در دماوند. 🔸تعداد قابل توجهی از جوانان دانشجو و دانش‌آموز و برخی دیگر از مردم عادی جذب این جلسات شده‌اند. مشخصات شما را از دوستانمان گرفته‌ایم... آمده‌ایم از شما دعوت کنیم که چند هفته‌ای بعد‌از‌ظهرهای جمعه برای سخنرانی به جلسه ما تشریف بیاورید... 🔸آیت‌الله امامی کاشانی با لحنی پدرانه معذرت خواستند و فرمودند؛ متاسفانه هیچ فرصتی ندارم. تمام اوقاتم از قبل اشغال شده است. از ما اصرار بود و از ایشان تکرار همان جملات‌... ناگهان فکری به خاطرمان رسید. 🔸 در حالی که با حضرت ایشان خدا‌حافظی می‌کردیم‌، گفتیم؛ داریم دست خالی‌باز می‌گردیم ولی اگر فردای قیامت خدای مهربان به ما عتاب کرد و ملامت فرمود که چرا در مقابل تلاش دشمنان برای انحراف جوانان دست روی دست گذاشتید و کاری نکردید؟ خواهیم گفت؛ ما به یکی از عالمان برجسته و توانمند اسلام مراجعه کردیم و از ایشان درخواست کردیم که تشریف بیاورند ولی قبول نفرمودند‌... آیت‌الله امامی کاشانی قطره اشکی را که از چشم به گونه‌ دویده بود پاک کردند و گفتند؛ صبر کنید، بنشینید و‌.... 🔸بعد از پیروزی انقلاب، بارها می‌گفتند؛ «‌احساس می‌کنم ظهور نزدیک است. کاش به دیدارش نائل شویم‌». و یک‌بار، چنان که گویی متوجه حضور نگارنده نیست، آهی بلند کشیدند و گفتند آرزو دارم آقا بیایند و ماموریتی به من بدهند و بعد‌... دیگر هیچ آرزویي ندارم. ادامه یادداشت @kayhan_online
🔰 چرا انتخابات ایران حماسه‌ای شگفت است؟ 👤 🔸هر چند وقت یک بار بحث در می‌گیرد که «انتخابات، حق است یا تکلیف؟ منتخبان قبلی به مسئولیت خود عمل کرده‌اند؟ انتخابات فایده دارد یا نه؟ و...». اینها در جای خود، قابل بحث است. اما فارغ از فضای بحث، حماسه آنجا اتفاق می‌افتد که مردمانی از همه کم‌برخوردارتر، پر‌تلاش‌تر، و سزاوار طلبکاری و نقد و اعتراض، انتخاب و انتخابات را با همه گلایه‌ها، چون جانِ گرامی، عزیز بشمارند. 🔸وقتی پشت فرمان خودرو می‌نشینید، دوست دارید که مسیر، باز و هموار باشد تا بتوانید با سرعت مطلوب حرکت کنید. اما گاهی مسیر، پرپیچ‌وخم و گردنه است و همین، حرکت را کُند می‌سازد و از شتاب شما می‌کاهد. درست است که نمی‌توانید با حداکثر سرعت حرکت کنید، اما اگر متوقف نشدید و برنگشتید - ولو با سرعت پایین‌تر به سمت مقصد عبور کردید - شما موفق شده‌اید. 🔸پایوران جوخه‌های تحریف و تحریم و تخریب انتخابات در جبهه دشمنان ملت ایران، قطعا انکار خواهند کرد، اما انتخابات ما وسط میدان جنگی بزرگ برگزار شد و به این اعتبار، یک حماسه بزرگ است؛ هر چند که شاید می‌شد با اهتمام بیشتر مسئولان و طیف‌های سیاسی و رسانه‌ها، با تراز‌های بالاتری که مورد مطالبه رهبر حکیم انقلاب است، برگزار شود. 🔸درباره طیف مدعیان اصلاح‌طلبی و اعتدال‌گرایی، نمی‌توان یکسره قضاوت کرد. برخی از آنها با وجود فشار تخریبی شدید، عقلانیت و شجاعت به خرج داده و به سهم خود برای رونق انتخابات نقش‌آفرینی کردند که جای تقدیر دارد. برخی هم (مانند یکی از سران فتنه ۸۸ و برخی پدرخوانده‌های جبهه دوپاره اصلاحات) چون ناتوان از مشارکت مثبت و جذاب برای مردم هستند، خطا‌های قبلی خود را با خیانت‌های بزرگ‌تر می‌پوشانند. ادامه یادداشت @Kayhan_online kayhan.ir چرا انتخابات ایران حماسه‌ای شگفت است؟ (یادداشت روز)