منِمن
_تو تاریکی نمیبینی من نشونت میدم ، بیا دنبالم باز اسمارو یادت میدم .
_بگو اسمت ُ اسمت باید یادت بیاد ،
این اولین درسیه که من بهت میدم .
_ حرف زدن با الناز جدا نیاز به پایه هایِ محکمی داره ، لامصب دو دیقه از دستت در بره لحجه ِغلیظ ِشیرازی گرفتی و تمام .
_کلماتی که به زبان آورده نمیشوند را ، چشم ها فریاد میزنند ؛ این دنیا پُر است از نگاه هایِ پُر از فریاد و لبان مهرُموم شده .
نگاه هایِ دزدیده شده ، نگاه هایِ گره خورده ، نگاه هایِ خالی و پُر از حس ؛ همه ُ همه ُ همه ، حرفی برایِ گفتن دارند که از بیانِ آن با کلمات عاجزند .
از این رو ، به جایگزین بهتری برایِ بیانِ احساسات ِخویش رو می آورند ؛ نگاه ها !
[چشم هایِ فریادکشان ، لبانِ مهرُموم شده]
_ سرهنگ ِمملکت ؛ همون که میگفتن برایِ پول جنگید ، تو پراید شهید شد .
منم که اصلااا جیگرم نسوخت ، اصلااا (((: