شب که میشه یکسری ایده ها وسط ذهنم غلت میزنه و با خودم چه نقشه ها که نمیکشم و چه رویاپردازیهایی که تا خودصبح نمیکنم، ولی همینکه صبح میاد همش میشه دودهوا، دیگه خبری از مصمم بودن دیشبم نیست فقط خیلی سوسکی از زیرش درمیرم و دوباره تو لاک محتاط خودم فرومیرم. کاش این مسخره بازی تموم بشه.
انقدر فراری شدم از آدمها که جدیدا وقتی به کسی پیام میدم یا جواب پیامی رو میدم سرتاسر وجودم به دعا وا داشته میشه که طرف مقابل سریع جواب نده تا مجبور به صحبت ادامهدار نشم.
نمیدونم دارم خودم رو ازدست میدم یا دوباره پیدا میکنم، نمیفهمم دلم میخواد کجای زندگی قراربگیرم، نمیدونم دیگه چی رو باید دوست داشتم باشم و چی رو نه، بین هزار و یکی انتخاب سردرگمم، همه انتخابهام تو لحظه آخر و بلاجبار گرفته میشن و من نمیدونم چیدرسته چی غلط؟ اصلا این چیزهایی رو که به عنوان علاقه توی ذهنم حک شده واقعا دوست دارم؟ واقعا اهداف من اینهاست؟
اینجا خیلی تاریکه و هیچ نوری تو مسیر آینده نیست. من از تصمیمگیری تو این فضا بیزارم.
[نمیدونم باید از سرجام پاشم و تو این مسیر شروع به درجا زدن کنم یا صامت بشینم و بزارم از همه چیز عقب بمونم.]
این سردرگمی ها حتی توی مسائل ساده هم پا پیچ منن، انگاری تو یه فضای مهگرفته افتادم تو باتلاق و گیرکردم.
من حتی نمیدونم باید بیپروا باشم یا محتاط؟ حتی نمیدونم دارم دنبال چیمیگردم؟ جداً چی میخوام از خودم و زندگی؟
کیسه_۲۰۲۳_۰۸_۳۱_۰۳_۰۱_۴۰_۰۷۳.mp3
زمان:
حجم:
5.5M
اون کی فاده تی دیما / رنگ اومید و بیما
خوانه تیفند و لیما/کیسه؟ کیسه؟ کیسه؟
اون کسی که به گونه تو رنگ امید و بیم میده راه و روشتو می خونه، کیه کیه کیه؟
اون کی دهه تی جانا / مستی بهارانا
لسی خومارانا / کیسه؟ کیسه؟ کیسه؟
اون کسی که به جان تو مستی بهاران
بی حسی خماری رو میده کیه؟ کیه؟ کیه؟
کریستوفرضائی.
_دردنیایِ تو ساعت چنداست؟_
کاش میشد این آدم تو آینه رو بغل بگیرم تا انقدر احساس تنهایی نکنه و بهش بگم دیگه هیچوقت انقدر مغموم به کسی خیرهنشه.
این غمهایی که تاسرم خلوت میشن دوباره پیداشون میشه ازکجا نشئت میگیرن؟ نمیدونم
پسر این غمم زیادی اعتیاد آوره ها.
ساعت که از نیمه میگذرد، انگاری تمام افکار و منطقم پوچ میشود. فقط صدایی در وجودم بارها تکرار میکند آری تو تمام شدی، ته کشیدی.
زمان:
حجم:
1.49M
ما كانت بتعرف انو ..
في العيون مدائن مخفية،
في العيون حروب حتمية،
فيها قبور مرمية، ارواح منسية،
وراء جدران من ألوان زهية.
*فک میکنم این آقا صداشون از بهشت افتاده باشه پایین.
هیچوقت وقت شناس نبودیم!
وقتی من دوییدم تو خسته بودی، وقتی تو اومدی من ازنفس افتادم.
شدیم نوش دارو بعدمرگ سهراب.