منِمن
_گیرم جهان یک وطنِ با مرز های الکی ؛ رفیق ُ خانواده رو ، چجور میشه ول کنم؟
_با بوسه میخم کُن ، بیخِ این دیوار ؛
که سفرناکم !
_خُب ما سطحی ترین مشکلاتو عمیق میبینیم ،
عمیق ترین مشکلاتمونو سطحی میگیریم .
[وصیتنامه/یاس]
منِمن
یعنی میشه یه روز از شر این حالت تهوع هایِ صبحگاهی خلاص شم؟لعنتی واقعا زجر آوره .
لعنتی گلودرد واقعا عذابه ؛
خدایا دمت گرم ، همون حالت تهوع بزار باشه فقط این گلو درد پاشه بره که داغونم ازش .
_جدا این چه مرضی هست که نصفهشب ، مرگ ِاطرافیانت رو با تمامیِ روش هایِ مُمکن تصور میکنی و اشک میریزی ؟
بهش شدیدا مُبتلا شدم .