_تلاش برای توجیحِ خودت مقابل بقیه برایِ هرکاری بیش ازحدخسته کنندست، همچنین چندش آور .
_هیچوقت نفهمیدم وقتی یه مسیر مشخص با نتیجه معین هست چه اصراریه به ابداعیات خزعبل ؟
منِمن
ارتباطم با کاغذ و قلم اصلا خوب نیست
[ کاغذ؟ احساس نامنی میده ]
وقتی پایِ کاغذ میاد وسط رسما مغزم هنگ میکنه و دچار فقدان کلمات میشه،
فقط از ایده ها و شنیده های قبلیش استفاده میکنه و هیچ چیز جدیدی نمیتونه از خودش ابداع کنه، برعکس وقتی دارم تایپ میکنم این فقدان کلمات ازبین میره و پشت هم کلمات هجوم میارن تا جایی که حوصله انتخاب و گزینششون رو نداشته باشم و کلا دست بردارم .
_هیچوقت این شدت علاقه ملت و کُشان کُشان شون رو نسبت به چیزایِ وایرال شده درک نکردم؛ دیگه تا این حد تقلیدِعلایق؟ اونم انقدر گسترده ؟ بکن این غده سرطانی رو بابا .
_واقعا به خاطر اینکه ظهر تا سر میزارم زمین بیدار میشم و میبینم شبه غممگینه، کاش انقدر وقتمو با خواب تلف نکنم .
[ من موهایِ قبلیمو میخوام، قبل اینکه جلوشو ساعت دونصفه شب به روش تیکتاکی کوتاه کنم ]