_از اینکه آدما برایِ تكتك کارام ازم توضیح بخوان و مجبورم کنن دلیل رفتارام، تفکرم و.. رو براشون توضیح بدم متنفرم، اینکه باید خودمو از اتهامات مسخره ذهنیشون تبرعه کنم واقعا مضحک و اعصاب خوردکنه، از اونطرف هم نمیتونم بیخیال باشم نسبت به ذهنیتی که ازمن ساخته میشه و مجبور میشم تمام خودم رو توجیح کنم توضیح بدم، و این واقعا برام مُضحک و دردناك و رومخه .
_از اینکه یه نفر روم کلیک کنه و مُدام درحال آنالیز کردنم باشه متنفرم اما خودم تو اکثر مواقع اینکارو انجام میدم .
_دچار یه بیحوصلگیِ ذاتی شدم که حتی مغزم به خودش زحمت نمیده حرفای دیگرانو هندل کنه، حتی متوجه ساده ترین مکالمات هم نمیشه، انگار که اصلا چیزی نمشنوم یا فارسی بلد نیستم و تنها واکنشم یه ها؟ با قیافه کج و کولست .
_یك زخم هایی را زمان بهبود میدهد، یك زخم هایی را بوسه؛ و وای از آن روز که تو دیگر نبوسی .
_امتحان انگیلیسی ساخته شده برایِ گند زدن، برایِ هنگ کردن مغز، برایِ اینکه هیچی نفهمی، اللخصوص وقتی که تك نفره باشه؛
ولی اون لحظه ای خیلی شیرین میشه که کل کلاس اجماع کنن و همه باهم بهت برسونن، یکی عکس بگیره از برگه، یکی معلمو سرگرم کنه، یکی مواظب مالشگران باشه، یکی کاغذا رو برسونه، یکی بزنه تو گوگل ترنسیلیت، یکی ازکتاب جوابارو دربیاره و همه و همه تو زمان خیلی کم انجام بشه و درنهایت هرچند نتیجه اونقدرا هم خفن نشه اما این همکاریه و پاس شدنه شدیدا مطلوبه، مطلوب .
_مهمون هایِ عزیز، شما تا وقتی حبیب خدایید که ساعت ۱۰ دیگه پاشید برید خونتون ولله که مردم نیاز به آرامش و تنهایی دارن .
_چند فریم از امروزی که دوازده ساعت تمامش تو شاچراغ گذشت .
* انقدر که امروز دوندگی و سرپا بودن داشت که دیگه کمری نمونده واسمون اما تصور ثمرهاش تا یك ماه دیگه بازم وجودمو غرق لذت میکنه .