_از اینکه خودم رو هیچوقت به سبک و استایلِ خاصی محدود نکردم بسیار خرسندم .

_بزرگترین وقت تلف کردن تویِ دنیا نگران آدمایِ مشهور بودنه .

[رُطب خورده منعِ رُطب کی کند ؟] جدا اینو باید قاب کنم بزنم سردر اتاقم .

انتخاب بین گزینه هایِ محدود واقعا سخته .

آره آره ، من الان یِ آدم فوق العاده فشاریم و جدا از اینکه کُلی حرصم درومد ، کُلی هم ناامید و ناراحت شدم ؛ قرار نیست اینو بروز بدم اما اگه نفهمی و از دلم درنیاری قرار ِ تا ابد مثلِ ماست باهات رفتار کنم عزیزم .

_ یِ روز آدمایی که با آب ریختن روم بیدارم میکنن رو میکشم .

[ سیُ‌شش روز دیگه محرمه و من موندم با این جسم و روحی که ازش کثافت میباره ؛ آقایِ عزیز ما با این حساب امسالم من از دیدنتون محرومم دیگه ؟ حالا نمیشه یِ لطفی کنید این بنده حقیر از این منجلاب ِکثافت باری که داره توش دست و پا میزنه دربیاد و بعد سه سال بیاد پابوسیتون(:؟ ]

_کاش میشد به بعضیا هم گفت : [عزیزم تودهنی میخای؟]

پایگاه بسیجه و ازدواجیاش دیگه . *وی الان پُر از ذوق و قهقهست

_

فلافلیِ دم ِ شاچراغ >>>هرچی رستورانِ با کلاسه