[ سیُ‌شش روز دیگه محرمه و من موندم با این جسم و روحی که ازش کثافت میباره ؛ آقایِ عزیز ما با این حساب امسالم من از دیدنتون محرومم دیگه ؟ حالا نمیشه یِ لطفی کنید این بنده حقیر از این منجلاب ِکثافت باری که داره توش دست و پا میزنه دربیاد و بعد سه سال بیاد پابوسیتون(:؟ ]

_کاش میشد به بعضیا هم گفت : [عزیزم تودهنی میخای؟]

پایگاه بسیجه و ازدواجیاش دیگه . *وی الان پُر از ذوق و قهقهست

_

فلافلیِ دم ِ شاچراغ >>>هرچی رستورانِ با کلاسه

عام خُب ؛ من در برخورد با خودم یِ Enfp ام اما در برخورد با بقیه یِ ixtp و شخصیت وجودیم هم به طور کلی یِ xnxp تمام عیاره که به هیچ وجه نمیشه جایِ ایکس رو با علامت خاصی نشون داد . هضم و درک این موضوع حتی برایِ خودمم سخته درنتیجه تصمیم میگیرم خودمو به mbti محدود نکنم و هیچ تایپ خاصی رو مختص خودم ندونم اما اگه قرار باشه سوالِ [تایپت چیه ؟‌]جواب بدم به تایپی که هر صدهزار بار بعد تست دادن رو صفحه گوشی نمایان شده و هیچ وقت متفاوت نبوده رو نام میبرم [Enfp]

_چرا یهو یِ قسمت از خاطرات ذهنی‌م اونم نچندان دور از ذهنم دیلیت میشن خُبب ؟

_یِ سری ویس از دوستام حینِ شجریان پنداری دارم ك ِ اگه پخششون کنم نه‌تنها شرفشون بلکه وجودشون هم میره زیر سوال ؛ البته نکته مثبتش اینه که کُلی آدم دلشون شاد میشه و از شدت خنده به اقسام نامساوی تقسیم میشند ، منم که همیشه پیِ خوشحالی آدمااا :))))

حس میکنم دچار افسردگی قبلِ تولد شدم

هیچوقت منطقِ روتینِ پوستی رو درک نکردم .

_هرلحظه امکان داره این نقاب ِ آرامش مصنوعی رو از صورتم بکنم و جیغغغ بکشم حتی انقدر فریاد بکشم که فکر کنن دیوونه شدم تا شاید یکم از فشار روانیِ دغدغه هایِ ذهنیم کم بشه .

بلاتکلیفی واقعا افتضاحه .