از زمانی که شروعش کردم تا الانی که دارم تمومش میکنم از هیچ چیزی مطمئن نیستم، چیزی که دارم واردش میشم پر از ریسکه و اگر دوتا پیچ اول رو برام راحت کنه قطعا بقیه راه رو سخت تر و پیچیده تر میکنه.
نمیدونم من آدم دووم آوردن و تلاش کردن نبودم و اگر چیزی سخت بود فقط از زیرش در میرفتم ولی انگار الان همه چیز پیچیده توی هم دیگه تا من مجبور بشم این مسیر رو به تهش برسونم.
و نمیدونم الانی که از همین نقطه شروع هم بیانگیزه و خستهم قراره درنهایت چی بشه، ولی اگر نرسم خیلی ناامید کنندهست.
کاش میشد آدمهایی که وضعیت فعلی غزه رو با وضعیت مناطق محروم ایران و دنیا مقایسه میکنن کشت.
منِمن
کاش میشد آدمهایی که وضعیت فعلی غزه رو با وضعیت مناطق محروم ایران و دنیا مقایسه میکنن کشت.
و همچنین آدمهایی که فکر میکنن اگر نسبت به مسئله غزه ناراحتی و همدردی نشون بدی یعنی نسبت به مسائل کشور خودت هیچ حسی نداری
میل به چپیدن توی خونه و قطع ارتباط با اجتماع و هیچکاری نکردن کل وجودم رو گرفته و هرلحظه بیشتر ترغیب میشم تا لای پتوم فرو برم ولی آدمو تجربه هاش میسازن نه تو خونه نشستن، پس زوری هم که شده میزنم تو دهن خودم و از خونه میرم بیرون تا یاد بگیرم زندگی کنم.