هدایت شده از خانومِ شرلی.
اگه مغز عزیزم اجازه بده و از تحلیل و بررسیِ مسائل واقعا جزئی و پیش پا افتاده دست بکشه، خیلی ازش ممنون میشم.
حداقلش اینه که میتونم یه خواب راحت داشته باشم و از شر این سردردای چهل و هشت ساعته خلاص بشم.
_شدیدا میل به محبت ورزی پیداکردم و با هیچکسم میل سخن نیست، انگاری یه غده احساسات پراکنده جم شده توگلوم؛ فک کنم سهمیه کافور این ماه رو هنوز نریختن تو آبایِ مملکت.
_وای چقد دلم میخواد بهش/بهشون بگم مگه مجبورت کردن راجب همهچی نظر بدی؟ اونم وقتی تكتك حرفات، اعمالات، کلماتت، افکارت دزدیده یِ بقیس و مال خودت نیس؛ میلِ به فرمالیتهگرایی تا کجا ؟