_معمولا زیاد دلتنگ آدما میشم اما از ابرازش به خاطر ترس ازدست دادن مطلق بسیار عاجزم .
_معمولا از آدما خیلی کم درخواست میکنم و اگرهم بکنم چیزای خیلی کوچیك و ساده اما اگه درخواست کردم و نادیده گرفته شد خدامیدونه چقد هارمیشم و الکی پاچه میگیرم .
_هرچی میگردم تو خودم میبینم اتفاقی نیفتاده جز اینکه خودمو گم کردم و این گم کردن باعث شده دیگه نتونم تورو پیدا کنم؛
و حالا باید برای پیدا کردنت روزها بدوام و شب ها پرواز کنم، بحث بودن و نبودن نیست که چه بودن هایی بود که مال من نبود، من میخوام بودنت برایِ من خلاصهشه من میخوام باشی و دور نباشی، میخوام این دیوارایِ سنگی مسخره رو بشکونی، میخوام این حالت عجیب غریب که داری عادی سازیش میکنی رو از بین ببری، چون دیگه طاقت ندارم؛
اگه توگم بشی دیگه خودمم قرارنیست پیدا بشم .