این خیلی ناراحت کنندست که کارایی که قراربود باهام انجام بدیم رو باید تنهایی انجام بدم.
واقعا فقط میتونم بشینم یه گوشه گریه کنم و سیبزمینی سرخ کرده بخورم تا شاید pms کوفتی تموم شه و اصلا زندگی هم.
داشتم توی اینستا میچرخیدم تا فقط شنبه لعنتی تموم بشه و یهو رسیدم به یه پست که نزدیک یک سال پیش زیرش کامنت گزاشته بودم و تنها کاری که تونستم بکنم این بود که واسه خودم گریه کنم و صفحه گوشی رو به سینهم فشار بدم.
"همه چی درست میشه، فقط یکم دیگه تحمل کن"
من واقعا درمقابل آدم هایی که میخوان دلداریم بدن نمیدونم چیکار کنم، از اینکه اونا هستن از ته دل ممنونم ولی هیچ ایده ای راجب اینکه چه واکنشی بدم ندارم، درواقع نه تنها دلداری دادن بلد نیستم بلکه حتی دلداری داده شدن هم بلد نیستم.