دنیا قرار نیست خوب بچرخه پس باید سعی کرد با بد چرخیدنش هم لبخند زد.
مهم نیست که زمین داره کج میره تا وقتی که تو بهم بگی بیا باهم گریه کنیم، مهم نیست تا وقتی که میتونم سرم رو روی پات بزارم و انگشتات رو ببری لای موهام، مهم نیست تا وقتی که میتونیم باهم به زمین و زمان گیر بدیم و غر بزنیم، مهم نیست تا وقتی که هر بار قرار گریه میزاریم آخرش انقدر میخندیم که گریه هامون یادمون میره. آره من هر وقت دوباره تنها به اتاقم برمیگردم قلبم تیر میکشه، ولی فعلا هیچی مهم نیست جز گل آفتاب گردونی که قراره هر بار که از خواب پا میشم چشمم بهش بیفته.
"مهم نیست که هیچکدوم تکه های پازل همدیگه رو تکمیل نمیکنیم"
Mahmood Sarmadi2_5246738650158336152.mp3
زمان:
حجم:
24.05M
امشب هم اینو گوش بدیم.
"یه چیزایی هست که نمیدونی"
فقط دارم صبر میکنم تا بگذره و بگذره و همه چیز درست شه، تا بتونم واقعی باشم.
حس میکنم تو یه صفحه سه در چهار گیر افتادم و زندگیم تبدیل به اشکال تک بعدی شده.
هر دفعه ذوقمو کور میکنی از اول ازت متنفر میشم، حداقلش من وقتی خوب نیستی سعی نمیکنم آشغال ترین ورژن خودم رو نشونشون بدم.
من واقعا نمیفهمم که قلبم چرا انقدر دلش میخواد سر کوچکترین چیز ها مچاله شه ولی واقعا الان حس میکنم کاملا در هم فرو رفتم.
دارم تنهایی رو با پوست و گوشت و استخونم حس میکنم و کاش فقط قبل از اینکه انقدر سریع فرار کنم یه نفر بهم میگفت که اگه بخوای از آدما دور شی دیگه دوست ندارن و قرار نیست تا ابد کنارت بمونن، و البته که حرفای تو سرت هم قرار نیست وقتی ناراحتی باهات گپ بزنن یا برات نوشابه بخرن تا از غصه دربیای و البته که وقتی فرار میکنی باید انتظار اینو داشته باشی که همه چیز از اول تا آخر غیر واقعی به نظر بیاد.
من نمیتونم روابط رو نگه دارم و بقیه هم، تنهایی خیلی دردناکه و هیچ چیز جالبی درمورد زندگی وجود نداره و حتی هدف خاصی هم.
از حرف های مسخره امیدبخش خسته ام و حتی روی غر زدن راجب زندگیم رو ندارم چون واقعا دلم نمیخواد بشنوم که " تو خودت دلت میخواد تو این حال مزخرفت بمونی" و من با یه لبخند مسخرهتر بگم هاها آره درست میگی تقصیر خودمه.