یجوری اضطراب و فشار روانی همهچیز ریخته روی سرم که کل روزهام رو بد آشوبم و حواسم به هیچی پرت نمیشه، نمیدونم چیبگم که دست و دلم به هیچچیز نمیره، انشالله که تهش بهخیره.
منِمن
یجوری اضطراب و فشار روانی همهچیز ریخته روی سرم که کل روزهام رو بد آشوبم و حواسم به هیچی پرت نمیشه،
شاید فکر کنید که ازین بدتر نمیشه ولی سخت در اشتباهید چون آنفولانزا مرا خورد و تمام کرد🙏
کاش انقدر یهویی خودمو از عالم و آدم دور نکنم، دلم برای دوستام بیش از اندازه تنگ شده ولی تا ابد و یک روز درس نخونده و عذاب وجدان دارم.
دلم برای بیدغدغگی روزهایی که بدون هیچ برنامه ای از مدرسه میزدیم بیرون و هرجا شد مینشستیم کف زمین تنگ شده
آدم های کنارت خیلی مهمن، مثلا پارسال این موقع درد رو تا خرخره حس میکردم و الان با اینکه خیلی چیزها سخت تر شده اونقدر فشار رو حس نمیکنم.