_هروقت وسط مکالمات تویِ موقعیت سختی قرارمیگیرم به جایِ حلمسئله بهطرزکاملا مشهودی میزنم کوچه علیچپ .
_از جو حاکم برجامعه شدیدا خستم،
از احمقیت یه عده هم همینطور،
دلم یه جهش زمانی میخواد؛
طرفایِ تیر۱۴۰۲ .
_ انقدر غم هام زیادشده که فکروخیال جایِ نوشتن رو گرفته .
[ کمتر برات مینوسم چون بیشتر بهت فکرمیکنم ]
_حقیقتا انقدر خُرسند میشم وقتی تو ماشینِ ناآشنا هم انتخاب آهنگ رو میسپارن بهم، این حس اعتماد به سلیقه موسییقاییم رو خیلی دوست دارم .
_جدیدا انقدر آلزایمرم عود کرده که وسط حرف زدن یهو یِ کلمه یادم میره و برای تکمیلِ جملهم مجبورم از یِ کلمه ابداعی جایگزین که فقط خودم معنیش رو میفهمم استفاده کنم .
_کاش میتونستم یتیم خانهایران رو بکنم توچش اینایی که دارن قربون صدقه انگلیس میرن ببینم تا کجا میخوان بیشرفی رو ادامه بدن؛ یِ سقفی داره بلاخره .
_به مریضی [ وقتی یِ کلمه ای رو اشتباه تایپ میکنم، باید کل اون جمله رو پاک کنم از اول بنویسم ] مبتلا شدم .
_یکی از بهترین حسایِ دنیا اینه که درمتنفر بودنتون از یِ آدم همراه داشته باشید؛
اصلا نفرت پراکنی بهصورت مشترك >>>>