eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
606 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂جبريل زد نفس نفس و خسته بال شد گیسوى آيه‌هاي ولایت دراز بود یكبار نه دوبار نه بار دگر شنید از بس كه آیه‏هاى على دلنواز بود تفريح خردسالي او خلق آدم است اين مرد در طفوليتش خاك باز بود🍂 ✌️ همراه با جـوایز 🎁 🎈 🎀شـرڪت در 👇 http://eitaa.com/joinchat/650772500Ccb0d7cf400 👆👆
✨پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله✨ 🌿غدیر را تا قیامت حاضران به غایبان و پدران به فرزندان برسانند. ~•خطبه غدیر•~ ✌️ همراه با جـوایز 🎁 🎈 🎀شـرڪت در 👇 http://eitaa.com/joinchat/650772500Ccb0d7cf400 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽🕊🌹 🌹🕊﷽ 👌 پاسخ یک .... از زبان تو؛ همه شهر را... به می رساند! راستی ؛ کی میشود روزی که ؛ چشم در چشم تو .... پاسخ سلاممان را بشنويم؟ 🌼🕊🌼 🤲💐 🌼 🍃 ‌ 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🌻☘ . . این دورے و دوستے دارد به درازا میڪشد! این فراق...💔 دارد سخٺ میگذرد! این امروز و فرداها دارد زیــاد میشود... این دݪتنگے..! امان از این دݪتنگے...! 💫 . 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🍃🌸🍃 بیهـوده نگردید به تکرار در این شهــــر او طرز نگاهـش به خـدا شعبه ندارد..❤️ 🍃🌸🍃 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
✨ امام علی(ع):✨ با خشم،ادبی نمی ماند. ✌️ همراه با جـوایز 🎁 🎈 🎀شـرڪت در 👇 http://eitaa.com/joinchat/650772500Ccb0d7cf400 👆👆
✨رسول خدا(ص) :✨ 🌿اگر مردم بر محبت علی بن ابی طالب (ع) اتفاق داشتند خدای بزرگ، آتش دوزخ را نمی آفرید! خداروشکر که مولایم علی (ع) شد من غدیری ام ❤️ ✌️ همراه با جـوایز 🎁 🎈 🎀شـرڪت در 👇 http://eitaa.com/joinchat/650772500Ccb0d7cf400 👆👆
خداروشکر که مولایم علی (ع) شد من غدیری ام ❤️ ✌️ همراه با جـوایز 🎁 🎈 🎀شـرڪت در 👇 http://eitaa.com/joinchat/650772500Ccb0d7cf400 👆👆
1.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🍃🌹 همیشه بهم میگفت : "همسر مهدی نوروزی😍 🌱 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃خیلی جدی بهش گفتم: اصلا ایده خوبی نیست... آبروی من رو بردی... فقط این‌طوری درست میشه... بعد رفتنت میگم عاشق یه احمق شده بودم که لیاقتم رو نداشت... منم ولش کردم... یه معامله است... هر دو توش سود می‌کنیم... اما من خیال نداشتم تا آخر باهاش بمونم... فقط یه احمق می‌تونست عاشق این شده باشه... وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی... دوست صمیمیم بود... به پدر و مادرم گفتم تا آخر ترم اونجا می‌مونم... جرأت نمی‌کردم بهشون بگم چکار می‌خوام بکنم... ما جزء خانواده های اصیل بودیم و دوست‌هامون هم باید به تایید خانواده می‌رسیدن و در شأن ارتباط داشتن با ما می‌بودن... چه برسه به دوست‌پسر ؛ دوست‌دختر یا همسر... اومد خونه مندلی دنبالم... رفتیم مسجد و برای مدت مشخصی عقد خونده شد... بعد از اون هم ازدواج‌مون رو به طور قانونی در سیستم دولتی ثبت کردیم... تا نزدیک غروب کارها طول کشید... ثبت ازدواج ؛ انجام کارهای قانونی و... اصلا شبیه اون آدمی که قبلا می‌شناختم نبود... با محبت بهم نگاه می‌کرد... اون حالت کنترل شده و بی‌تفاوت توی رفتارش نبود... سعی می‌کرد من رو بخندونه... اون پسر زبون بریده ؛ حالا شیرین زبونی می‌کرد تا از اون حالت در بیام... از چند کیلومتری مشخص بود حس گوسفندی رو داشتم که دارن سرش رو می‌برن... از هر رفتارش یه برداشت دیگه توی ذهنم میومد... و به خودم می‌گفتم فقط یه مدت کوتاهه ؛ چند وقت تحملش کن . این ازدواج لعنتی خیلی زود تموم میشه... نفرت از چشم‌هام می‌بارید... شب تا در خونه مندلی همراهم اومد... با بی‌حوصلگی گفتم: صبر کن برم وسایلم رو بردارم... ...... ✍ نویسنده 🌷 🖇 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا