✨قبل از اربعین با کاروانی از بچههای چیذر به کربلا رفته بودیم☺️ که در مسیر، از بچهها #حلالیت طلبیدم💞.
بچهها کمی سر به سرم گذاشتن و گفتند «امیر نکند که بدون پا برگردی».☺️
منم گفتم: «برگشتی نداره😉 میروم و با یک خال در پیشانی برمیگردم.»🕊
قسمتی از وصیت نامه ام📜
برای تشیع جنازه ام خواهش می کنم🙏 همه با چادر باشند.
اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و همسر عزیزم هر روز به دیدارم بیایند.☺️🌸🕊
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
قسمتی از وصیت نامه ام📜 برای تشیع جنازه ام خواهش می کنم🙏 همه با چادر باشند. اگر جا برای من بود جسد
بخاطر این خواستم امام زاده علی اکبر مزارم باشه چون خادم حرمشون بودم✨میخواستم تا آخر خادم حرمشون بمونم☺️
خادم امام زاده بودم ولی همیشه دم در وامیستادم🌸
معتقد بودم دربانی این خاندان بهتره و خاکی بودن برای این خاندان لطف بیشتری داره☺️
همیشه میگفتم هر چی کمتر باشی امام حسین بیشتر نگاهت میکنه🌸🌷
تکیه کلامم یا علی مدد بود✨
دو بیتی مورد علاقه ام هم 👇
شکر خدا که در پناه حسین انیم
عالم از این خوب تر پناه ندارد✨
اگه خواستین تو مکالمات روز مرتون از تکیه کلامای ما شهدا هم استفاده کنید 😉
اینجوری بیشتر هواتونو داریم ها☺️🌸
از دو سه ماه مونده به محرم روزشماری میکردم برای نوکری اباعبدالله✨با شوق خاصی برنامه ریزی میکردم☺️
هرسال تومیدان امام زاده علی اکبر که الان مزارم اونجاست چای☕️ خونه راه اندازی میکردم🌸
خرید وسایل چای خونه رو هم با وسواس خاصی انجام میدادم😇
معتقد بودم برای اهل بیت نباید کم گذاشت☺️
تا زمانی که اونا دستت رو با بزرگواری میگیرن و تو شرمنده نباشی که میتونستی ولی چرا بیشتر انجام ندادی🌺