در پیـامهایی ڪه از سوریه براۍ #هـمـسرم ارسال میڪردم نوشـته بودم #حضرترقیه(س) به ثــناےِ مــن👧 صبر بده زمانـی ڪه شهید بشم خود حضـرت #آرامش میدهـد، غصـهے ثنا را نخــورید...💜
#سلام_امام_زمانم🌹
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
أیّها الناس بخواهیم که آقا برسد
بگذاریم دگر درد به پایان برسد 💔
همگی در پس هر سجده به خالق گوییم
که به ما رحم کند #یوسف_زهرا برسد 😔
💠جلسه تعطیل!💠
سرجلسه، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز.
داشتیم می رفتیم اهواز. اذان می گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونیم. » کنار جاده آب گرفته بود. رفتیم جلوتر؛ آب بود. آنقدر رفتیم، تا موقع نماز اول وقت گذشت. خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم، نشد. »
#شهید_مهدی_باکری
📚یادگاران، جلد۳، ص ۵۱
#خاطره
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🔵غریبه آشنا🔵
هیچ وقت با لباس نامرتب یا کثیف ندیدمش؛ حتی تو اوج مبارزات، این برام خیلی عجیب بود. تو نظم لنگه نداشت. یادمه وقتی از بیرون میاومد و چادرش رو در میآورد، حتما باید خیلی قشنگ و دقیق اون رو تا میکرد و یه گوشه میذاشت. ولی بر خلاف ظاهر منضبطش اصلاً آدم خشکی نبود؛ بلکه بر عکس خیلی هم خونگرم و مهربون بود. هر وقت کسی رو برای اولین بار میدید، یه جوری باهاش گرم میگرفت که انگار چند ساله میشناسدش.
#شهیده_محبوبه_دانش_آشتیانی
📚 مجله شاهد یاران
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ