#طنز_جبهه 😉
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ، داد میزد :
آهــــای...چفیه ام, سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسک ، کلاه ، کمربند ، جانماز ، سایه بون ، کفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ...هــــمـــه رو بردن !😂
دارو ندارمو بردن😄😁
شادی روحشون ، که دار و ندارشون همون یک چفیه بود #صلوات 😍
🌷🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا
🍃 @masirshahid🌷🍃
☺️ لبخند بزن رزمنده
#طنز_جبهه✨
#خنده_حلال 😁
قبل از عملیات بود ...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به همرزمامون خبر بدیم ...
ڪه تڪفیریا نفهمن ...
یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت : آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ... بدونید دهنم سرویس شده ..... 😂😂😐
❤️#شهیدمصطفےصدرزاده♥️
#یادش_باصلوات🌱🦋
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
@masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🌺🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
🌾🌸
🌸
🌾
☺️ #لبخند_بزن_رزمنده ☺️
عازم جبهه بودم. یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه به جبهه مےآمد.😍😃
مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلے قربان صدقه اش مےرفت و دائم به دشمن ناله و نفرین مےڪرد.
به او گفتم: « مادر شما دیگه برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب مےشود.»😌
او در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونے!🙄 الهے ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور بچه های مردم رو به ڪشتن مےده!»😐😂😂
#طنز_جبهه
#خاطرات_ناب
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
🆔 @masirshahid
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘