eitaa logo
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
29.9هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
39 فایل
|متسا: مرجع ترویج سواد امنیتی| 🔘 متسا تلاشی است برای توانمندسازی امنیتی شهروندان ایرانی. نشانی ما در شبکه های اجتماعی: https://matsa-ir.yek.link ارتباط با ما : @chmail.ir" rel="nofollow" target="_blank">matsa1@chmail.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 پلتفرم‌داری و تنظیم‌گری در جهان _ هند ‌ 🔹هند با تکیه بر سیاست‌های حمایتی، مقررات‌گذاری و ابتکارات بومی مسیر متفاوتی را برای پلتفرم‌داری و تنظیم‌گری برگزیده است. این کشور با اعمال برخی محدودیت‌ها برای پلتفرم‌های پرطرفدار خارجی و راه‌اندازی اپلیکیشن‌های بومی، در مسیر تقویت حکمرانی فضای مجازی قدم گذاشته است. ‌ @matsa_ir
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
⚠️ شُغادها همیشه نزدیک‌تر از آنند که فکر می‌کنیم! ⚠️ در دل افسانه‌های شاهنامه، رستمِ نامدار بارها دشمنان آشکار ایران را شکست داد؛ اما آنجا که امنیت و جانش را باخت، نه در میدان نبرد با تورانیان، بلکه در تله‌ای بود که شُغاد، برادر ناتنی‌اش، برایش در دل خانه و میان قوم خودی ساخت. شُغاد سال‌ها در کنار رستم بود، به ظاهر همراه و صمیمی؛ اما در دل، زهر خیانت و چشم طمع دشمن را داشت و سرانجام، با حفر چاه در لب مرز، پای رستم را در دام مرگ انداخت. امروز که در پیاده‌روی عظیم اربعین، میلیون‌ها ایرانی و شیعه همدل و هم‌هدف به سوی مقصد عشق حرکت می‌کنند، آفریننده صحنه‌ای بی‌نظیر از وحدت و همبستگی هستیم. اما همین جمعیت چند میلیونی با همه قداست و معنا، به خودی خود می‌تواند فرصتی برای ظهور «شُغادهای زمانه» باشد؛ آن‌هایی که با چهره‌ آشنا، ظاهر مذهبی و زبان همدلانه در میان ما می‌چرخند، اما نیت‌شان نفوذ، خرابکاری و به چالش‌کشیدن امنیت این راهپیمایی معنوی است. در ازدحام، ریشه‌ی خطر نهفته است اگر هوش و حواس جمع نباشد: 🔹 گروه‌های خرابکار و شبکه‌های نفوذ دقیقاً در چنین تجمعات بزرگی از فضای بی‌نظمی، هم‌هویت‌پنداری و اعتماد عمومی سوءاستفاده می‌کنند؛ 🔹 فرصت تخلیه اطلاعات، خرابکاری، سرقت یا حتی آسیب انسانی، همگی می‌توانند در لایه‌های همین همنشینیِ پرشور رخ دهند؛ 🔹 امنیت اربعین، فقط وظیفه نیروهای انتظامی و امنیتی نیست؛ هر زائری باید دیده‌بان جمع باشد! آموخته‌های شاهنامه برای امروز ما: - رستم، با آن قهرمانی، اگر ذره‌ای شک و دقت بیشتری به رفتار و گفتار شُغاد داشت، شاید زنده می‌ماند. - اعتماد کورکورانه، حتی در میان جمع‌های خودی و صمیمی، گاهی سبب رخنه و تکرار تلخ‌ترین حوادث تاریخی می‌شود. پس راه درست چیست؟ ✔️ هر رفتار مشکوک و غیرعادی را به مسئولان یا نزدیک‌ترین نیروهای امنیتی اطلاع بدهیم؛ ✔️ مراقب مدارک، تلفن همراه، مدارک هویتی و وسایل شخصی‌ خود باشیم و آن‌ها را به افراد ناشناس ندهیم؛ ✔️ نسبت به افراد تازه‌وارد یا پرسش‌هایی خارج از عرف جمع مراقبت کنیم؛ ✔️ ظاهر را معیار امنیت ندانیم؛ گاهی چهره‌ آشنا، خطرناک‌ترین نقش را بازی می‌کند. 🛡 امنیت اربعین، راهی برای اثبات بلوغ اجتماعی ماست. مراقبت از جمع، احترام به قداست اربعین و پیشگیری از تکرار سرنوشت تلخ رستم توسط شُغادهای زمانه است. @matsa_ir
5.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلطان فیشینگ!! ⚠ مراقب باش گول مجرمان سایبری رو نخوری. ✅ همیشه قبل از کلیک روی هر لینکی، خوب فکر کن. @matsa_ir
🔻 پهپادهای جاسوسی؛ تهدیدی بی‌صدا از آسمان مرزها ‌ 🔺پهپادهای کوچک اما پیشرفته، از مرزهای غیررسمی وارد کشور می‌شوند تا ماموریت‌های شناسایی، تصویربرداری و حتی حمل محموله‌های مشکوک را انجام دهند. ‌ 🔻این ابزارهای هوشمند، در اختیار دشمنانی قرار دارند که به دنبال شناسایی مواضع حیاتی، تحرکات نظامی یا برهم زدن امنیت مناطق مرزی هستند. ‌ 📌مرزنشینان عزیز، مشاهده هرگونه پرواز ناشناس یا صدای عجیب در آسمان شب، به‌ویژه در مناطق کوهستانی و بی‌نظارت، باید جدی گرفته شود. ‌ ❗گاهی یک گزارش ساده از یک صدای مشکوک می‌تواند مانع یک فاجعه امنیتی شود. حتماً موضوع را با مراجع امنیتی و نیروهای مرزبانی در میان بگذارید. ‌ ✅در جنگ‌های نوین، ابزار دشمن تغییر کرده؛ اما نقش مردم همچنان تعیین‌کننده است. بیداری شما، امنیت ماست. ‌ @matsa_ir
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 رعایت نکات امنیتی در پیاده روی اربعین (قسمت اول) 🔹نزدیک شدن عامل سرویس اطلاعاتی بیگانه به یک بسیجی در پیاده روی اربعین @matsa_ir
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
🕊️ مادر واقعی ✍️به قلم نویسنده نوجوان: سید علیرضا حسینی جدایی محمد تنها هفت سال داشت که زندگی‌اش برای همیشه تغییر کرد. در یک شب سرد پاییزی، صدای دعوای پدر و مادرش مثل شکستن شیشه‌ها در گوشش پیچید. آن شب مادرش خانه را ترک کرد و کمی بعد به فرانسه رفت. نه با خداحافظی، نه با لبخند. فقط یک بوسه‌ی سرد روی پیشانی پسرک و نگاهی که از اشک خالی بود. پدرش، تاجر موفقی بود و تلاش کرد تا محمد چیزی کم نداشته باشد. بهترین مدرسه، معلم خصوصی، لباس‌های گران‌قیمت، حتی پیانو و کلاس زبان... اما چیزی که محمد نداشت، آغوش مادرانه بود. جای خالی آن محبت، مثل حفره‌ای در قلبش همیشه احساس می‌شد. رشد در سکوت محمد بزرگ شد. حالا ۱۷ ساله بود. پسرکی قد بلند، با چهره‌ای جدی و نگاه‌هایی عمیق‌تر از سنش. او یکی از بهترین شاگردهای دبیرستان بود. از آن‌هایی که همیشه معلم‌ها به‌عنوان نمونه معرفی‌شان می‌کردند. باهوش، منظم، مؤدب و بسیار متواضع. او دو دوست صمیمی داشت: حسین و سالار. دو پسر ساده‌پوش، مذهبی، مؤمن و اهل کمک به دیگران. محمد با وجود آنکه اهل نماز و مسجد نبود، اما همیشه در کنار آن‌ها بود. وقتی سالار مریض شد، محمد تمام تکالیفش را برایش نوشت. وقتی پدر حسین در بیمارستان بستری بود، محمد کنارش ایستاد. آن سه مثل سه برادر بودند، از سه دنیای متفاوت؛ ولی یک دل. وسوسه‌ی سفر یک روز، مادر محمد تماس گرفت. بعد از ده سال. صدایش پیرتر شده بود، اما هنوز هم بوی غریبه می‌داد. گفت: ـ «محمد عزیزم، دانشگاه‌های فرانسه منتظر تو هستن. تو استعدادت رو باید جای بهتری شکوفا کنی. همه‌چی اینجا برات فراهمه... لطفاً بیا.» پدرش مخالفتی نکرد. حتی گفت: «اگه می‌خوای بری، من حمایتت می‌کنم. هر چیزی که نیاز داری برات فراهم می‌کنم.» محمد مردد بود. مادرش را می‌خواست ببیند. فرانسه، دانشگاه، آینده‌ی درخشان... اما چیزی در دلش سنگینی می‌کرد. چیزی که هنوز کامل نفهمیده بود... ادامه دارد...... @matsa_ir