eitaa logo
مدرسه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی
16.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
333 ویدیو
187 فایل
إنَّ الیومَ #المضمار و غَداً السِّباق امروز روز #تمرین و فردا روز مسابقه است. خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 با این مرور تاریخی, حال تامل کنید که 👇 ❓چه می شود که تشکیلاتی دارای آرمان و سازمان یافته به انحراف کشیده می شود؟ ❓عوامل لغزش در تشکیلات چیست؟ ❓در تشکیلات چه کسی باید راهبری کند و تشکیلات را از انحراف حفظ کند؟ آرمان، رهبر یا آدم ها؟ ❓آرمان و هدف در تشکیلات چه نقشی دارد؟ ❓در حفظ و توسعه و رشد تشکیلات چه باید کرد؟ ❓آیا می شود تشکیلاتی با آوازه ی اسلامی باطل شود؟ ❓ویژگی تشکیلات باطل چیست؟ ❓شاخص تشخیص تشکیلات حق و باطل چیست؟ ❓وجه تمایز تشکیلات حق و تشکیلات باطل چیست؟ ❓چه کنیم تشکیلاتمان عملش تبدیل به سیئه و راهش باطل نشود؟ ❓شاخص تشخیص راه صحیح از غلط در تشکیلات چیست؟ ❓اگر در تشکیلات رهبری مانند رجوی منحرف شد و آرمان گم شد آدمها چه کنند؟ اگر برای هرکدام از سوال های بالا پاسخی دارید، پاسخ خود را به آی دی زیر ارسال کنید 🆔 @sarv213 _________ 💠 مضمار؛ تشکیلات اسلامی 📱 instagram.com/mezmar.ir 📱eitaa.com/mezmar_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔕🔇 🤫🤭 نجوا بخش اول ویژگی نجوا: آرام حرف زدن، مخفیانه بودن، درگوشی بودن، پچ پچ کردن یک قرابت و نزدیکی بین افراد ایجاد می کند و حلقه ای از نزدیکان شکل می گیرد. نجوا همچون شمشیر دولبه است ، کارکردهای مختلفی دارد، به همین دلیل دشمن و جریان طاغوت هم می تواند از آن استفاده کند. 🔺 آنها بر گناه، دشمنی و معصیت رسول نجوا کردند اما شما این گونه نباشید. 🔻پادزهر سه گانه ی گناه، دشمنی و معصیت رسول، بِرّ و تقوا است. 🔺باید در تشکیلات و در نجوایی که انجام می شود تدبیر تربیتی برای اعمال انسان ها و صلاحیت آنها و میل پیدا کردن به سمت کارهای نیک وجود داشته باشد. 🔺پس نجوایی را شکل بدهید که از انسان های جامعه تشکیلاتی شما اعمال نیک صادر شود که این اعمال نیک منوط به رشد تربیتی آن ها در درون تشکیلات است. 🔺 ثمره نجوای شما باید ایجاد تقوا در جامعه باشد و مراقبت های اجتماعی را افزایش بدهد. یعنی شما باید برای مدیریت روابط بین انسانی و روابط جامعه و روابط بین امام و امت برنامه‌ریزی داشته باشید و نجوا کنید. 🛑چرا مراقبت⁉️ چون ورود در عرصه روابط اجتماعی و ساماندهی ارتباطات انسانی با هم در تشکیلات و در روابط انسانی و جامعه اسلامی کار سختی است. 📮 @tad_tashkilati _____________ 💠 مضمار؛ تشکیلات اسلامی 📱 instagram.com/mezmar.ir 📱eitaa.com/mezmar_ir
✔️مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار با همکاری دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام برگزار میکند: 💥 اولین دوره مجازیِ ⚡️ ⚡️ 🔰با موضوع : تربیتِ رهبران نوجوانِ تشکیلاتی «این دوره ویژه عزیز می باشد» 📌مهلت ثبت نام : از الی ۱۰ مردادماه ✔️ ♻️ ♻️ __________ 💫 مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e ____________ 💠 مضمار؛ تشکیلات اسلامی 📱 instagram.com/mezmar.ir 📱eitaa.com/mezmar_ir
🧔 "چِ" مثل چمران ⬅️ 6⃣ قسمت ششم 😡 "تو دیوانه شده ای؟این مردبیست سال ازتو بزرگتراست! ایرانی ست! همیشه تویِ جنگ است!پول ندارد! همرنگِ ما نیست! حتی شناسنامه ندارد!" راوی: سرش راگرفت بینِ دستهایش وچشم هایش رابست. چرا ناگهان همه آنقدر شبیه هم شده بودند؟انگارآن حرف ها متنِ یک نمایشنامه بودکه همه حفظ بودندچرا او! مادرش،پدرش،فامیل،حتی دوستانش... کاش مادربزرگ اینجابود، اگربود"غاده"غمی نداشت. مادربزرگ به حرفش گوش می داد. دردش را میفهمید. 👵 یادِآن قصه افتاد...قصه که نه،حکایتِ زندگی مادربزرگ درآن سال هایی که باشوهر و با دو دخترش در فلسطین زندگی می کرد. جوانی سُنی یکی از دخترها را می پسندد و مخالفتی هم پیش نمی آید، اما پسرک روزِ عاشورا می آید برایِ خواستگاری، عقد و... مادربزرگ دلگیرمی شود و خواستگار را رد می کند. 🧓 اماپدربزرگ که چندان اهلِ این حرف ها نبوده می خواسته مراسم را راه بیندازد. مادربزرگ هم تردید نمی کند؛ یک روز می نشیند ترک اسب و با دخترش می آید این طرفِ مرز "بصور". 🧕مادربزرگ پوشیه می زد، 🏴مجلسِ امام حسین(ع)در خانه اش به پا می کرد و دعاهایِ زیادی از حفظ داشت. او"غاده" را زیر پر و بالش گرفت. دعاها را یادش داد و الان اگر "مصطفی" را می دید که چطور زیارتِ عاشورا، صحیفه سجادیه، و همه دعاهایی را که "غاده" عاشقِ آن است در او عجین شده، در ازدواج آنها تردید نمی کرد... ❤️ و بیشتر از همه، همین مرا به"مصطفی" جلب کرد."عشقِ او به ولایت"... من همیشه می نوشتم که هنوز دریایِ سرخ، هر ذره ازخاکِ جبل عامل،صدایِ ابوذر را به من می رساند. این صدا در وجودم بود، حس می کردم باید بروم، باید برسم آنجا، ولی کسی نبود دستم را بگیرد! "مصطفی"این دست بود وقتی او آمد انگار سلمان آمد. سلمان منا اهل البیت. او میتوانست دستِ مرا بگیرد و از این ظلمات، از روزمرگی بیرون بکشد...قانع نمی شدم که مثلِ میلیون ها مردم ازدواج کنم،زندگی کنم و... دنبالِ مردی مثلِ"مصطفی"می گشتم، یک روحِ بزرگ، آزاد از دنیا و متعلقاتش. اما این چیزها به چشم فامیلم و پدر و مادرم نمی آمد، آنها درعالمِ دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه. ظاهرِ"مصطفی"را می دیدند و "مصطفی" از مالِ دنیا هیچ چیز نداشت، مردی که پول ندارد ،خانه ندارد، هیچ و...آنها اینها را می دیدند. اصلا جامعه لبنان اینطور بود وهنوز هم هست... 🧕خاطرات "غاده" همسر شهید چمران ___________ 💠 مضمار؛ تشکیلات اسلامی 📱 instagram.com/mezmar.ir 📱eitaa.com/mezmar_ir
مدرسه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی
🧔 "چِ" مثل چمران ⬅️ 6⃣ قسمت ششم 😡 "تو دیوانه شده ای؟این مردبیست سال ازتو بزرگتراست! ایرانی ست! همی
عذرخواهی ما رو بابت تاخیر در ارسال مجموعه رمان "چ"مثل چمران بپذیرید.😊✋ از اینکه پیگیر مطالب و محتوا هستید و با مطالبه گری جدی کمک می کنید ما منظم باشیم و نواقص رو برطرف کنیم بسیار سپاسگزاریم.💐 ⛰این پیگیری های مداوم و آگاهانه شما قطعا ما رو در ارائه ی خاطرات مصمم تر میکنه. 🆔@mezmar_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ امام باقر(ع) در ایجاد تشکیلات تشیع و یک سازمان قوی و همگانی از همه‌ی وسایل مشروع و ممکن استفاده کرد. همین‌ که افرادی را تربیت کند، به عنوان وکیل و نایب ‌خود بگذارد که کار آن حضرت را دنبال کنند و ادامه‌ی تبلیغات و تعلیمات آن حضرت را به عهده بگیرند؛ این سازماندهی ‌پنهانی امام باقر(ع) بود، که از زمان قبل از امام باقر(ع) شروع شده بود، اما در زمان آن حضرت یک هیجان بیشتری پیدا کرد که کاری بسیار خطرناک بود. 🏴 سالروز حضرت علیه‌السلام را تسلیت عرض می‌نماییم. 🇮🇷 مدرسه تربیتی،تشکیلاتی مضمار اصفهان🇮🇷 🆔eitaa.com/joinchat/607846436C29ece3bede
🔕🔇🤫🤭 نجوا ⬅️ بخش دوم 🔹 نجوا احکام مختلفی دارد:👇 ✅ آنجا كه فاش شدن اسرار، به ضرر اسلام و مسلمانان باشد، نجوا واجب است. 🚫 آنجا كه سبب ترس و دلهره‌ى مسلمین شود، نجوا حرام است. 🚫 آنجا که موجب نقشه و طرح ریزی و توطئه علیه جبهه حق باشد نجوا حرام است. (شیطان مهارت بالایی دارد که طراحی کند و آدم های اصلی خود را جمع کند تا با هم علیه جبهه حق طراحی های شیطانی انجام بدهند.) 🚸 آنجا كه براى كمك به ديگران و سفارش به تقوا باشد، مستحبّ است. 🔴 وقتی ما در برنامه ریزی هایمان در مقابل جبهه شیطانی شکست بخوریم، آن وقت زمین میخوریم! ❇️ توکل در کجا معنا میشود؟! 👇 🔸اولا سیستم نجوا مکانیزم و بستر برنامه ریزی تشکیلاتی را شکل داده است و مومنین با هسته سخت برنامه ریزی و طراحی می کنند. 🔸ثانیا موقع عمل توکل میکنند. در این صورت در برابر تشکیلات شیطانی پیروز می شوند و تدابیر شیطانی آنها را محزون نمی کند. 📮 @tad_tashkilati _____ 💠 مضمار؛ تشکیلات اسلامی 📱 instagram.com/mezmar.ir 📱eitaa.com/mezmar_ir
🧔 "چِ" مثل چمران ⬅️ 7⃣ قسمت هفتم ظاهرِ "مصطفی" را می دیدند و"مصطفی" از مالِ دنیا هیچ چیز نداشت.مردی که پول ندارد،خانه ندارد،هیچ... آنهااین را می دیدند،اصلاجامعه لبنان اینطوربود، هنوزم هست. ⚜ ارزشِ آدم ها به ظاهرِ پولشان هست! به کسی احترام می گذارند که لباسِ شیک بپوشد و اگر دکتر است، باید حتما ماشینِ مدل بالا زیرِ پایش باشد. روحِ انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمی کند. با همه یِ اینها "مصطفی" از طریقِ سید غروی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد، گفتند: "نه" آقایِ صدر دخالت کرد و گفتند: "من ضامنِ ایشانم. اگر دخترم بزرگ می بود، دخترم را تقدیمشان می کردم." این حرف البته آنها راتحتِ تاثیر قرار داد، اما اختلاف به قوت خودش باقی بود. آنها همچنان حرف خودشان را می زدند و من هم حرفِ خودم را... تصمیم گرفته بودم به هرقیمتی که شده با"مصطفی" ازدواج کنم. فکرکردم درنهایت با اجازه آقایِ صدر که حاکمِ شرع است عقد می کنیم، اما "مصطفی" مخالف بود، اصرارداشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادر جاری شود. می گفت: "سعی کنید با محبت و مهربانی آنها را راضی کنید. من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلبِ پدر و مادرتان ناراحت باشد" با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلویِ پدر و مادرم کوتاه می آمد. وسواس داشت که آنها هیچ جور دراین قضیه آزار نبیند. 💣روزهایی بود که جنوب را دائم بمباران می کردند. همه‌ آنجا را ترک کرده بودند، من هم بیروت بودم اما "مصطفی" جنوب مانده بود بابچه ها، و من که به همه شان علاقه مند بودم نتوانستم صبرکنم؛رفتم مجلسِ شیعیان پیشِ امام موسی صدرسراغِ"مصطفی" و بچه ها را گرفتم. آقایِ صدر نامه ای دادند وگفتند: "باید هرچه سریعتر این را به دکتر برسانید" با استاد یوسف حسینی زیرِ توپ وخمپاره راه افتادیم رفتیم موسسه، گفتند دکتر نیست، نمی دانند کجاست. خیلی گشتیم ودکتر را در "الخرایب" پیدا کردیم. تعجب کرد،انتظارِ دیدنِ مرا نداشت. 🧒بچه ها درسختی بودند،بمب وخمپاره،وضعیتِ خطرناک بود. "مصطفی"نامه را از من گرفت و پاسخی نوشت که برسانیم به آقایِ صدر. گفتم:"نمی روم، اینجا می مانم و به بیروت بر نمی گردم." 🧕خاطرات "غاده" همسر شهیدچمران _______________ 💠 مضمار؛ تشکیلات اسلامی 📱 instagram.com/mezmar.ir 📱eitaa.com/mezmar_ir
☕️ صبحمان را با یک بسم الله آغاز کنیم. 🌸 وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ 🌸 از هر مهربانی که تو تصورش را بکنی، مهربان تر است... 🆔@mezmar_ir