eitaa logo
مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
562 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
499 ویدیو
50 فایل
🔸پایگاه بسیج سرهنگ طاهایی 🔸کانون فرهنگی هنری محمدیه 🔸مؤسسه مردم نهاد فرهنگی تبلیغی تربیتی محمدیه 📨ارتباط با ما: @MFTM_Admin دیگر کانال های مرتبط با مجموعه: @fadaeyan_ir @khatte_farhang @sepehre7 📽️کانال آپارات https://www.aparat.com/mftm
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹سید متین طباطبایی 📸 🔸به یاد شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷 ۱۴۰۰
⚽️ ورزش برای جَوون مومن انقلابی در اولویته 😉 البته بعد از نماز ✊ مسابقات فوتسال دهه فجر مجموعه محمدیه شروع شد. 🏆 ۱۴۰۰ 🇮🇷
😂وقتی یه جوری زیر پوستی خطا می کنی که داور نبینه. 😐حتی اگه بازیکن حریف، مربیِ حلقه باشه!! 🏆 ۱۴۰۰ 🇮🇷
🏃‍♂ داور؛ دقت کن داور؛ دقت کن ✋ عرض ارادت خدمت داور گرامی 😢 البته اینجا خیلی وضعیت آروم نیست. داور به نفعته که دقت کنی! 🏆 ۱۴۰۰ 🇮🇷
فرمانده، فرمانده، حمایتت می کنیم. 🙂 البته تو این یه مورد شرمنده 🏆 🇮🇷
ا.ت: هیشکی حریف ما نمیشه. پیروزیییی💪 م.ج: هنوز هیچی نشده اینو چه جوّی گرفته 😒 🏆 🇮🇷
🥅 سالن شهید هاشمی نژاد، میزبان خانواده‌ی صمیمی و ورزشکار محمدیه بود که با وجود رفاقت، با تمام قدرت رقابت کردن. 👏خانواده محمدیه؛ خداقوت 🏆 🇮🇷
💻 لب تاب توشیبا، مرد پاکستانی و معجزه ی انقلاب !! ✍ محمدحسن نیک بیان (۱/۲) مدتی بود که برای کار های کلاسی دنبال یک لب تاب ساده و ارزان بودم. بعد از جستجوی صفحه «دیوار» گزینه ی مناسبی به چشمم خورد؛ «توشیبا z30» با شماره ی فروشنده تماس گرفتم. لهجه ی خاصی داشت تا حدی که گاهی به سختی حرف هایش را متوجه می شدم. با لهجه ای که داشت حدس می زدم ایرانی نباشد. وقتی آدرس منزلش را داد با خودم گفتم حتما اهل هند یا پاکستان است. «شهرک مهدیه، خیابان ذوالفقار، کوچه 2» بعد از ظهر بود که با او قرار گذاشتم و به شهرک مهدیه رفتم. به مقصد رسیدم. خانه ای سازمانی در کنار ده ها خانه ی دیگر که به یک شکل ساخته شده اند. تعارف کرد که به داخل خانه بروم. گفتم که ماشین دارم و می توانیم داخل ماشین لب تاب را ببینیم اما او اصرار کرد و می گفت برویم داخل تا پریز برق هم باشد و بتوانیم شارژر را امتحان کنیم. پیش از من وارد خانه شد و من هم دنبال او راه افتادم. بلافاصله عذرخواهی کرد و گفت: (ببخشید اول رفتم. ما پاکستانی ها خیلی مثل شما تعارف نداریم.) حدسم درست بود. او یک طلبه ی پاکستانی بود که پنج شش سال است به ایران آمده. خانه و وسایل آن بسیار ساده بود. شاید کمی پایین تر از ساده. یک پسر حدود سه چهار ساله و یک دختر هفت هشت ساله مشغول بازی بودند و با زبان اردو با هم بگو مگو می کردند. ادامه دارد...
💻 (۲/۲) لب تاب را آورد و شروع کرد به توضیح درباره اش. از پایین تا بالای اجزای لب تاب را برایم امتحان کرد. از چک کردن سخت افزار مثل سی پی یو و رم و گرافیک گرفته تا جزئی ترین چیز ها مثل وای فای و ورودی هدفون و سالم بودن تک تک کلید های کیبورد. البته من کمتر متوجه لب تاب بودم. بیشتر به فضای خانه، بازی کردن بچه ها به زبان اردو، و شخصیت پدر پاکستانی توجه می کردم. او یک توضیح راجع به لب تاب می داد و من هم یک سوال شخصی از او می کردم ! - هارد اس اس دی داره و سرعتش خیلی خوبه. - خیلی خوب؛ راستی شما همین دو بچه را دارید؟ - نه یک پسر بزرگ تر هم دارم. داشتم می گفتم، علاوه بر هارد رم میکرو هم می خوره و ... - نه همین قدر حافظه برای من کافیه. راستی شما پاکستان هم درس خوندین؟ - بله لیسانس اقتصاد دارم از پاکستان. - چطور شد که به ایران اومدین؟ - وقتی با امام خمینی و شهید مطهری آشنا شدم تحولات زیادی در من اتفاق افتاد و همین شد که پام به ایران باز شد... بله، این لب تاب باتری خیلی خوبی داره و هشت ساعت شارژ نگه می داره ... خلاصه بین صحبت های فنی درباره لب تاب کلی سوال شخصی ازش پرسیدم. البته اگر خجالت نمی کشیدم سوالاتم خیلی بیشتر از این بود و کنجکاوی من تمومی نداشت. زیاد راجع به لب تاب اطلاعات قبلی نداشتم اما خیلی دلم می خواست آن را بخرم بیشتر به خاطر شخصیت خود فروشنده و همین کار را هم کردم. به عابر بانک نزدیک خانه رفتیم تا پول را منتقل کنیم. پسر کوچکش را هم بغل کرد و همراهش آورد. در مسیر یک گربه از کنارمان رد شد و پسرش یک لحظه ترسید. پدرش که این صحنه را دید پسرک را نزدیک گربه برد تلاش می کرد که بدون اینکه به گریه بیافتد ترس او بریزد. گفتم: خب بچه است دیگه، طبیعیه از گربه بترسه. جواب داد: این پسر اگه بخواد از یه گربه ی کوچیک بترسه فردا چطور می خواد با استکبار مبارزه کنه ! توقع هر جوابی را داشتم غیر از این. پول را واریز کردم و گفتم: قیمت شما خیلی بهتر از قیمت های بقیه است. امیدوارم پولش براتون برکت داشته باشه. گفت: انشاءالله. من همیشه با سود کم خرید و فروش می کنم که برکت پول زیاد بشه. پیش از هر چیزی هم خمس پول این لب تاب رو میدم. گفتم: البته شما طلبه ای و بهتر می دونی ولی لازم نیست شما برای فروش هر لب تاب خمس بدهی و همین که در پایان سال خمس مال باقی مانده ات را بدهی کافیست. گفت: بله درست می فرمایین. ولی من مثل بقیه ایرانی ها مغازه ندارم و مالیاتی هم به دولت نمی دهم. بلکه با این کار کمکی به حکومت اسلامی کرده باشم و مثل بقیه من هم سهیم باشم. از صحبت با او سیر نمی شدم اما من فقط یک خریدار بودم و نمی توانستم زیاد صحبت را صمیمی و طولانی کنم و با او خداحافظی کردم. الآن حدود چند ماه است که لب تاب توشیبا z30 همه جا همراه من است و هر بار که بازش می کنم مرا یاد معجزه ی انقلاب اسلامی می اندازد. معجزه ای که هر چند در ایران اتفاق افتاده است اما مرز های ایران آن را محدود نکرده و نمی کنند.
🔹محمد شفیعی 📸 🔸به یاد شهید فرزاد شفیعی 🇮🇷 ۱۴۰۰