مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
▫️باتشکر از همه رفقایی که تو نظر سنجی شرکت کردند،حتی اونایی که جوابای عجیب غریب دادن🤔 3⃣سومین عضو از
🔹🔸🔹🔸🔹
مخاطبین عزیز
شما میتونید حداکثر تا چهارشنبه سؤالاتون رو درمورد سوابق و تجربیات علمی و تشکیلاتی از جناب حجت الاسلام نیک گفتار مطرح کنید تا بزودی با جوابش تو کانال منتشر بشه
❗️نگران نباشید،اسم و مشخصات سؤال کننده ذکر نمیشه
📮برای ارسال سؤالا به آیدی @MFTM_admin مراجعه کنید
تو دوران مدرسه ما هیچ وقت اردوی خارج از شهر نرفته بودیم و این اردوی آشنایی اولین اردویی بود که در شهر های دیگه برگزار میشد و به همین دلیل حس و حال دیگه ای داشتم 🤩
#یادش_بخیر تقریبا دو سه هفته ای میشد که با مجموعه آشنا شده بودیم و آقا جوهری بهمون گفت که میخوایم اردو بریم مِیم
ما هم به هر زوری که بود رضایت رو از خانواده گرفتیم و راه افتادیم به سمت یه روستا به نام مِیم
بعد از این که رسیدیم همه قرار شد بریم کوه بعد از یه ذره پیاده روی آقا جوهری گفت :هر کی که زود تر برسه بالا کوه برندس ما هم بچه بودیم و خام شدیم البته که اول هم نشدم ولی این که حدودا دو سه کیلومتر رو تو کوه دودیم خیلی بهمون حال داد☺️
صبحونه هم مثل بیشتر اردو های مجموعه یا گم میشه یا جا میمونه اون روز هم نون و گوجه بود ولی پنیر جا گذاشته شده بود و ما هم مجبور شدیم نون و گوجه بخوریم. اون روز ها که اولین روز های آشنایی ما با مجموعه بود شاید همچین تصوری از آینده نداشتیم و نمیدونستیم که آینده ما با مجموعه چی میشه
یادمه اون روزا این قدر با هم خوب نبودیم اصلا تک و توک هم دیگرو میشناختیم شاید از اون جمع دوازده سیزده نفری ما فقط هفت نفرن که تا امروز با ما بودن همچین اردویی برای اشنایی ما کافی بود برای آشنا شدن با بهترین رفیق ها مون برای شناخت خودمون و شناخت اطراف و جامعه مون شاید اون اردوی یه روزه باعث این شد که ما ها یه جمعی رو بسازیم تا تمام معادلات دنیا رو تغییر بده
✍🏼 امیرحسین بهرامی
#آلبوم_خاطرات
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺حاضری نونوایی کنی؟؟
#زندگی_تشکیلاتی
#کلیپ_تصویری
#خاطره_همدلی
یه چند وقتیه سر این کرونا و کارایی که داره انجام میشه، خصوصا کاری که خودمون داریم انجام میدیم خیلی ذهنم درگیر شده...
همش با خودم فکرای مختلف میکنم، میگم اصلا این سختی ها و کارهایی که با بچه ها داریم میکنیم نتیجه داره؟؟
اونم نه فقط صرف یکی دو نفر ادم!
فقط از مسجد ما شاید هر شب حدود بیست تا سی نفر اونم نه یک ساعت بلکه چهار پنج ساعت درگیر این کار شدن....!!
حالا نتیجه اش یه طرف ماجراست ؛ اصلا این حرکت ادامه دار میشه یا این کارهم مثل کلی پروژه ی ناقص نصفه نیمه رها میشه؟؟
نتیجه و ادامش هم به کنار ؛ ایییین همه انرژی و تلاش و فکر و نیرو اصلا " دیده " میشه ؟؟؟
با ای کاش ای کاش و امید و آرزو هی به خودم دلداری میدادم که هدف ما بالاتر از این چیزاست ؛ غصه ی این چیزاشو نخور " دیده " میشه...
ولی این فکر ها مثل خوره افتاده بود به جونم و ول کنمم نبود!
.
.
.
این فکرا با من همراه بود تا امشب ....
امشب تلفنم زنگ خورد ؛ نفر پشت خط بعد سلام و احوال پرسی گفت :
(( فلانی، خواب دیدم مشهد بودم ؛ توی صحن حرم حضرت رضا همه منتظر نشسته بودن ؛ نمیدونستم چه خبره تا اینکه درهای صحن باز شد و یه عده جوون تو هیبت خادم های حضرت با کلی بسته وارد صحن شدن و شروع کردن به پخش کردن بسته ها بین جمعیت....
تو رو هم بینشون دیدم!
جدیدا کاری نکردی که به این خواب مربوط بشه؟؟ ))
.
.
.
حالا دیگه راحت شدم ...
مطمئنم اونی که باید ببینه ، میبینه...!!
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
✍🏻 حمید حمیدیان
#پویش_همدلی
مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
#خاطره_همدلی یه چند وقتیه سر این کرونا و کارایی که داره انجام میشه، خصوصا کاری که خودمون داریم انجا
امام رضا علیه السلام :
هرکه اندوه و مشکلی از مومنی را برطرف کند؛ خداوند روز قیامت قلب او را شاد میکند.
یا امام رضا ، گواه تلاشها و فعالیت های شبانه روزی بچه ها باش...😞
#پویش_همدلی
✨دیداری تازه با قرآن✨
◽️تدبر در سوره مبارکه عصر و تلاوت قرآن کریم
⏳ هرشب
(بجز یکشنبه ها و چهار شنبه ها) ساعت ۲۲:۴۵
📍مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
#خانواده_محمدیه
مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
✨دیداری تازه با قرآن✨ ◽️تدبر در سوره مبارکه عصر و تلاوت قرآن کریم ⏳ هرشب (بجز یکشنبه ها و چهار شنب
📜تقریر جلسه اول #دیدار تازه با قرآن
✍🏻 نویسنده: محمد حسین جنت پور
🎨 طراح: محمد امین ناصری
#تنها_راه_نجات_از_خسارت_ها
مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
چه زیباست برخی از باهم بودن هایمان...
چه باصفاست برخی از زیارت هایمان...
و چه خاطره انگیز است برخی از حلقه هایمان...🌹🌹🌹
سال ۹۷ بود. و دقیقا به هنگامه ی وسط سال. و طبق معمول هر پنجشنبه عیدی بود برای بچه ها، که همدیگر را در قالب حلقه گرد هم بیابند.😍😍
گاهی اوقات پنجشنبه ها با بو و عطر حلقه هایمان زیباست...💞
در یکی از روزها قرار شد که هفته ی بعد حلقه را در مکانی دیگر یعنی درست در بهشت قم یعنی حرم حضرت برگزار کنیم.😇 قراری که همه ی بچه ها با دل و جان آن را پذیرفتند.👍👍
گاهی اوقات قرار هایمان وصف ناشدنی ست...💗
بعد از ظهر پنجشنبه ی بعدی رسید. دقیقا مصادف با شهادت شهید ایمانی. ⚫️ و طبق قرار قبلی با بچه ها و مربی مان با تاکسی تا سر بازار رفتیم. همه که رسیدند، حرکت کنان به سوی حریم با حرمت حرم حضرت عشق به راه افتادیم🚶🚶
گاهی اوقات با همدیگر حرکت کردن هایمان زیباست...💝
مثل اینکه قرار بود ابتدا بر سر مزار والا مقام نام حلقمان یعنی شهید ایمانی برویم و حلقمان را در حجره شان برپا کنیم؛ اما چنین نشد....😶
ما ابتدا می خواستیم عبد را زیارت بکنیم و سپس به سوی مولا برویم.😔 اما چه کنیم که تقدیرات برای ما بهتر نوشته شده بود. مراسم تشییع عالمی بود در حرم که القضا قرار بود دقیقا در همان حجره ی شهید ایمانی به خاک سپرده شود و دلیلی بود بر بسته بودن در حجره ی آن شهید.😳 این جا بود که آقای رضوی پرس وجو کردند و خبر دار شدند که تا چندی دیگر در حجره باز میشود. و گفتند که من همین جا می مانم تا هر کسی که می خواهد برود زیارتش را در حرم بکند و تا ربعی دیگر که در حجره را باز کردند باز گردد تا حلقه مان را برگذار کنیم.
چند ربعی گذشت و خبری نشد. مثل اینکه قرار شد تا شب نیز در را باز نکنند.
گاهی اوقات مطابق با برنامه پیش نرفتن ها به سودمان است...💗
بعد از اینکه مطمئن شدیم که درب حجره را باز نمیکنند به سوی حرم شتافتیم. در راه با خود زیاد فکر می کردیم که نکند دست دیگری در کار باشد؟!نکند کار ما از اینکه ابتدا به حجره رفتیم اشتباه بوده باشد؟!
گاهی اوقات یک دست دیگری واقعا در کار است..✋
آری پس از این جریان با سر افکندگی و ندامت عرض ادبی کردیم خدمت بی بی جان. 😢 وسپس در جوار حضرت و در شبستان نجمه خاتون گرد هم آمدیم تا حلقه ای را بر برگزار کنیم.👨👨👦👦
حلقه ای که در آن آگاه شدیم از اشتباهمان . حلقه ای که در آن احساس پشیمانی کردیم، از اینکه ابتدا مزار شهید را انتخاب کردیم .حلقه ای که فهمیدیم بین خوب و عالی تر باید عالی تر را انتخاب کرد.
آری بعد از آن بود که ناگهان دیدیم در های حجره ی شهید ایمانی به رویمان باز شد. در هایی که قرار بود به رویمان باز نشود ولی با ابراز پشیمانی به رویمان باز شد.
گاهی اوقات پشیمان شدن سبب باز شدن در ها به رویمان میشود...🕌
و در آنجا هم عرض ادبی داشتیم.🙂 و باهم دیگر وصیت آن شهید بزرگوار را به ما خواندیم.👌
✍🏼 سید محمد صالح موسوی
#یادش_بخیر
#آلبوم_خاطرات