#سفرنامه_اربعین۱۴۴۴
#کاروان_محمدیه
😰 هوا خیلی گرم بود.
💢 بخاطر زیاد بودن جمعیت مسافت پیاده روی از پارکینگ تا گیت ها رو طولانی تر کرده بودن تا از ازدحام جلوگیری بشه.
🕓 بعد از حدود ۳ ساعت پیاده روی تازه تونستیم از مرز رد بشیم؛ با اینکه مسیر خیلی سختی بود ولی همه خوشحال بودن.
🇮🇶 دیگه ما الان تو خاک عراقیم...
#خانواده_محمدیه
#مجموعه_فرهنگی_تربیتی_محمدیه
#سفرنامه_اربعین۱۴۴۴
#کاروان_محمدیه
🚌 بعد از چند ساعت خیلی سخت که لب مرز برای پیدا کردن ماشین معطل شدیم بالاخره راه افتادیم سمت نجف.
🙍♂خداروشکر راننده پایه ای داشتیم! تو مسیر هر چند وقت یه بار توقف می کردیم و عراقی ها کلی ازمون پذیرایی می کردن و همین شد که خستگی مرز از تن مون بیرون رفت.
🧐 نزدیک نجف که شدیم راننده یه پیشنهاد مطرح کرد که مسیر سفرمون رو تغییر داد ...
#خانواده_محمدیه
#مجموعه_فرهنگی_تربیتی_محمدیه
#سفرنامه_اربعین۱۴۴۴
#کاروان_محمدیه
✊ بالاخره رسیدیم...
😓 بعد از یه چالش سخت لب مرز عراق برای پیدا کردن اتوبوس، رسیدیم به محل اسکان مون. البته بگم که اونم خواست خدا بود و اگر نه تو شلوغی نجف عمرا همچین جایی پیدا می کردیم!
😎 ابو رضا(صاحب خانه) در عرض چند ساعت یه کاری کرد که کل خستگی راه از تن مون بیرون رفت. همون اول پسرش اومد لباس کثیفا مون رو برد برای شستن. همه دوش گرفتن و یه سر سامونی به وضعیت شون دادن.🧖♂
🍛☕️ رفتیم برای صرف شام و بعدش هم یه خواب دلچسب؛ البته بعضیا هم دلشون طاقت نیاورد و همون شب رفتن زیارت امیرالمؤمنین.
💢 این تازه شروع راه بود...
#خانواده_محمدیه
#مجموعه_فرهنگی_تربیتی_محمدیه