eitaa logo
مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
562 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
499 ویدیو
50 فایل
🔸پایگاه بسیج سرهنگ طاهایی 🔸کانون فرهنگی هنری محمدیه 🔸مؤسسه مردم نهاد فرهنگی تبلیغی تربیتی محمدیه 📨ارتباط با ما: @MFTM_Admin دیگر کانال های مرتبط با مجموعه: @fadaeyan_ir @khatte_farhang @sepehre7 📽️کانال آپارات https://www.aparat.com/mftm
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️ برای یک زندگی معمولی 🔹 یادداشتی در باب پیوند زندگی و مبارزه ✍🏻 محمد شفیعی 🔸 اگر بخواهیم بدون تعارف باهم صحبت کنیم خروجی اش این جمله می‌شود که اساسا زندگی معمولی وسط میدان مبارزه است؛ یک جا نشستن و لاف بی‌طرفی زدن و درگیر نشدن، یعنی محرومیت از یک زندگی عادی و طبیعی. ⌚️ حداکثر زمان لازم برای مطالعه: ۵ دقیقه 📃 شماره نخست نشریه را 👈🏻 اینجا بخوانید؛
مجموعه فرهنگی تربیتی محمدیه
17.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📄 برشی از متن «برای یک زندگی معمولی»: 🔹تنفس در هوای مجموعه محمدیه و زیستن با جمعی مؤمن در کنار خانه خدا برای اعضایش امکان مبارزه را فراهم میکند. در مرحله اول، مبارزه در اندازه یک مسجد و محله، مبارزه با موشهایی که جوانان را از دانش و اندیشه و از معنویت از مسجد و اهل بیت و از هر آنچه که لازمه یک زندگی طبیعی بشری است محروم میکنند. یک مبارزه واقعی که تمرینی است برای حضور در میدانهای مبارزه نفس گیرتر و تعیین کننده تر.
👨🏻‍🏫 برگزاری کلاسهای علمی جهت آمادگی امتحانات نوبت اول 🔺 ویژه حلقه شهید طاهرنیا
بالاخره جمعه فرا رسید. جمعه‌ای که قرار بود در آن، دکور تابلوی روبه‌روی اتاق رسانه را تغییر دهیم. ساعت تقریبا ۳ بود که از تاکسی پیاده شدم و با سرعت به سمت خانه آقای رحیمی رفتم تا کلید و وسایل دیگر را از او بگیرم. وسایل را گرفتم و به مسجد برگشتم. دیدم سیدمرتضی و علیرضا زودتر از من به مسجد آمده‌اند و تابلو را برای شروع کار آماده کرده‌اند. بعد از این همه رخوت و کم‌کاری که در قبال مردم فلسطین داشتم، شروع این کار برایم نقطه امیدی بود که شاید کمی از عذاب وجدانم می‌کاست. کار را شروع کردیم. بچه‌های حلقات شهید دیالمه و طاهرنیا یک به یک می‌آمدند تا در برنامه هیئت نوجوانان شرکت کنند. بعد از مدتی آقای رضوی و پسرشان سیدعلی برای هیئت آمدند. در حین کار، سیدعلی پیش ما آمد و ایده‌هایی داد که از حق نگذریم واقعا به کارمان آمد. با اینکه از تعطیلی و راحتی‌مان در روز جمعه گذشتیم اما هر ثانیه‌ای که می‌گذشت، برایم لذت بخش بود. لذتی که آن را با هزار تفریح و راحتی دیگری عوض نمی‌کردم. لذتی که باعث می‌شد احساس کنم کمی از دِینم را به کودکان غزه ادا کرده‌ام.