eitaa logo
موسسه فرهنگی ولاء منتظر
1.6هزار دنبال‌کننده
920 عکس
435 ویدیو
14 فایل
❇️ "انقلابی، اثرگذار در عرصه فرهنگ و شناخته شده در آموزش و تربیت نیروهای بصیر و کارآمد از میان گروههای مرجع" 🏢آدرس: قم، خیابان مصلی،جنب کوچه۸،پلاک ۷۱۲ 🔹تلفن تماس: ☎️ ۰۲۵-۳۲۴۰۱۸۰۵ ۰۹۱۲۷۵۸۶۴۵۷ 📮ارتباط با ما: 🌐 @adm_mfvm ❇️ لینک کانال: 🌐 b2n.ir/u92828
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم دولابی: در بازار چوب فروش‌ها، در هر حجره روزی چند كاميون چوب معامله می‌شود ولی در پايان روز كه سؤال كنی چقدر كاسبی كرده‌ايد، می‌گويند مثلاً ده هزار تومان. امّا يك منبّت كار تكّه‌ی كوچكی از آن چوبها را می‌گيرد و حسابی روی آن كار می‌كند و بر روی آن نقش می‌اندازد و همان تكّه چوب را صد هزار تومان يا بيشتر می‌فروشد. گاهی اوقات آن قدر نفيس می‌شود كه نمی‌توان روی آن قيمت گذاشت. در اعمال عبادی هم زياد عبادت كردن چندان ارزش ندارد بلكه روی عمل حسابی كار كردن و آن را خوب از كار درآوردن و حقّ آن را ادا كردن نتيجه‌بخش است. @v_montazar
🌸 🌸 امام جواد علیه السلام: ارفُضِ الشَّهَواتِ ، و خالِفِ الهَوى ، و اعلَمْ أنّكَ لَن تَخلُوَ مِن عَينِ اللّه ِ، فانظُرْ كَيفَ تَكونُ. شهوت ها را رها و با هوای نفس مخالفت کن و بدان که تو از چشم خدا دور و پنهان نیستی. پس مواظب باش که در چه حالتی خواهی بود؟ 📚بحار الانوار جلد ۷۵ صفحه ۳۵۸ @v_montazar
بعد از نماز می‌خواستم حسین آقا را ببینم و درباره موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم دنبالش فرستادم و داخل ستاد لشکر منتظرش ماندم او در حالی که اورکتش را روی شانه‌هایش انداخته بود وارد شد، معلوم بود که از نماز می‌آید و فرصت اینکه سر و وضعش را مرتب کند پیدا نکرده در حالی که به او لبخند زدم نگاه معنی داری به او انداختم. سریع از نگاهم همه چیز را فهمید و قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بنده‌ی او به سر و وضعم برسم، با روحیات حسین آشنا بودم می‌دانستم انسان بی ریا و خالصی است. 🌹شهید محمدحسین‌ یوسف‌الهی🌹 @v_montazar
اگر می‌خواهی "قهرمان" را ببینی، به آنانی بنگر که می‌توانند در مقابل نفرت، با "عشق" پاسخ دهند. اگر می‌خواهی "شجاعت" را ببینی، به آنانی بنگر که می‌توانند ببخشند. @v_montazar
🌸 🌸 امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: سَلَامَةُ الدِّينِ وَ صِحَّةُ الْبَدَنِ خَيْرٌ مِنَ الْمَال. سلامت دین و جسم از ثروت بهتر است. 📚 مشکاةالانوار، علی‌بن‌حسن طبرسی، ص108 @v_montazar
هر گاه با ماشين به منزل می‌آمد، ماشين بيت‌المال را خانه می‌گذاشت و با ماشين من به كارهای شخصی‌اش رسيدگی می‌كرد. يك بار يكی به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را به جايی برسند. حاضر نشد از ماشين بيت‌المال استفاده كند و با ماشين من او را به مقصد رساند. 🌹شهید رضا چراغی🌹 @v_montazar
در دنیای ما، اگر تعداد آنها که به دنبال خوشبختی خودشان هستند، از تعداد آنها که به دنبال بدبختی دیگران هستند کمی بیشتر بود، در عرض چند سال بهشت را به کف می‌آوردیم ...! @v_montazar
🌸 🌸 امام صادق علیه‌السلام: لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِي حَيَاتِهِ فَهِيَ تَجْرِي بَعْدَ مَوْتِهِ وَ سُنَّةٌ سَنَّهَا هُدًى فَهِيَ تُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ وَ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ. پس از مرگ انسان پاداشی به او ملحق نمی‌شود مگر سه چیز: صدقه‌ای که در زمان زنده بودن داده و پس از مرگش نیز خیر آن به دیگران می‌رسد. سنت خیری که آن را بنا نهاده و پس از مرگش نیز به آن عمل می شود. فرزند صالحی که برای او طلب آمرزش کند. 📚امالی شیخ صدوق، ص۳۵ @v_montazar
وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می‌زد داستان را بازگو می‌کرد. خودش را حُر نهضت امام می‌دانست. می‌گفت: حُر قبل از همه به میدان رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین‌ها باشم. در همان روز‌های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آن‌قدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آن‌قدر رفت تا با ملائک همراه شد. 🌹شهید شاهرخ ضرغام🌹 @v_montazar
‌خانه‌ات که اجاره‌ای باشد دائم به کودکت می گویی میـخ نکوب روی دیوارهـا نقاشی نکـش و مـراقب خـانــه بــاش. ایــن همــه مــراقـبت بــرای چیست؟ چون خانه مال تو نیست. خـانـــه دست تــو امــانت اسـت. خـانه دلت چطور؟ خانـه‌ی دل تمـامـش مـال خـداست. در خانه ی خدا نقـش آزار کشیدن و میخ کینه و نامهربانی کوبیدن ممنـوع. قلب آدم خونه دله، خونه خداست... @v_montazar
🌸 🌸 رسول خدا(صلی‌الله‌علیه و آله) فرمود: مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْل. خداوند چیزی برتر از عقل را میان بندگان توزیع نکرده است. 📚 کافی، ج6، ص12. @v_montazar
شب عاشورا، سید احمد همه بچه‌ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت: « حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر  عليه السلام  بشیم.» نصف شب که شد. گفت: پوتین‌هاتون رو در بیارین بندهای پوتین‌ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین‌ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.  گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون‌های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می‌کرد که تا اون موقع نشنیده بودم. 🌹شهید سیداحمد پلارک🌹 @v_montazar