أخٌفيالله
وزیر جنگ اسقاطیل ، انتصابات پیشنهادی رئیس ستاد کل عرررررتش، ایال زمیر، را برای پُستهای کلیدی در ستا
فرمانده جدید حوثیها و میلیشیای منطقه؟ مأموریتی که رئیس ستاد کل به ژنرال دان گلدفوس سپرد
عررررتش اسقاطیل شب گذشته اعلام کرد که ژنرال دان گلدفوس بهعنوان فرمانده «قرارگاه عمق» منصوب شده است. این قرارگاه بیش از ده سال پیش بهدست رئیس ستاد وقت، بنی گانتز، تأسیس شد. مأموریت اصلی آن «برنامهریزی و اجرای عملیاتهای ویژه در عمق استراتژیک کشورهای دشمن» بود، و در زمان جنگ، فرماندهی بر واحدهای ویژه را بر عهده داشت.
اما در عمل، این قرارگاه طی جنگ اخیر هیچیک از این مأموریتها را انجام نداد: واحدهای ویژهای مانند سایرت متکل و یگان ۱۳ نیروی دریایی که در غزه یا لبنان عملیات داشتند، مستقیماً تابع یگانهای رزمی یا فرماندهیهای منطقهای بودند. حتی در عملیاتهای عمقی که در جریان جنگ انجام شد – مانند عملیات «راههای بسیار» توسط یگان «شلداگ» برای انهدام پایگاه موشکی ایران در عمق سوریه، یا عملیات یگان ۱۳ برای ربودن یکی از اعضای حزبالله از طریق دریا در شمال لبنان – قرارگاه عمق هیچگونه نقش یا مسئولیتی در فرماندهی عملیاتها نداشت.
ژنرال ایال زمیر، رئیس ستاد کل عررررتش، که مدتی به بستن این قرارگاه فکر کرده بود، تصمیم گرفت مأموریت آن را تغییر داده و مفهوم جدیدی به آن ببخشد – و مأموریت تازهای را به فرمانده آیندهاش، ژنرال دان گلدفوس، محول کند: او بهعنوان ژنرال مسئول «دایره دوم» منصوب شده است، یعنی تمام جبهههایی که دور از مرزهای اسقاطیل قرار دارند اما با این حال تهدیدها و چالشهای امنیتی بزرگی بهشمار میروند.
از جمله این جبههها – حوثیها در یمن، میلیشیای شیعی در عراق، و عمق خاک...
أخٌفيالله
فرمانده جدید حوثیها و میلیشیای منطقه؟ مأموریتی که رئیس ستاد کل به ژنرال دان گلدفوس سپرد عررررتش اس
سوریه هستند.
ژنرال گلدفوس که خواهان فرماندهی بر منطقه شمالی بود، اکنون قرارگاه عمق و این مأموریت تازه را پذیرفته است – مأموریتی که به مناطق «عمقی» مربوط میشود، یعنی مناطقی که صدها کیلومتر از اسقاطیل فاصله دارند. تا به امروز، هیچ نهاد ستادی در عررررتش وجود نداشت که بهطور خاص روی جبهههای دایره دوم متمرکز باشد، بر خلاف فرماندهیهای منطقهای در شمال، مرکز و جنوب. اکنون ژنرالی که مسئولیت این جبههها را بر عهده خواهد داشت، دان گلدفوس است.
برداشت اسپرم از کشتهشدگان عررررتش اسقاطیل: دوگانگی یادبود در دل خانوادههای داغدار
در اپیزود جدید پادکست روزانه تیتر، به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعاتی پرداخته شده که در جریان جنگ اخیر مطرح شده است: برداشت اسپرم از کشتهشدگان عررررتش اسقاطیل بهمنظور تپلید فرزند پس از مرگشان.
این سؤالات مطرح میشوند:
چه شرایط زیستی اجازه میدهند که بتوان از یک انسان مرده فرزند بهدنیا آورد؟
مسائل اخلاقی، دینی و قانونی این فرآیند چه هستند؟
و آیا در این میان، بیشتر به حفظ یاد کشتهشده بها داده میشود تا مصلحت کودک آینده؟
پروفسور رونیت عیر-شای، رئیس سابق برنامه مطالعات جنسیت در دانشگاه «بار-ایلان» و پژوهشگر در مؤسسه «هارتمن» در قدس، در پادکست میگوید:
«قوانین قضایی وزن زیادی به خواست متوفی میدهند. ولی باید خواست شریک زندگیاش – اگر وجود داشته باشد – یا بیوهاش هم بررسی شود. در واقع پرسش مهم این است که آیا خواست پدر و مادر (متوفی) در این موضوع اصلاً مرتبط است؟»
او ادامه میدهد:
«این موضوع با پرسشهای اخلاقی بزرگی درباره مصلحت کودک همراه است. این فقط کودکی نیست که پدر نخواهد داشت، بلکه کودک بهطور خاص برای زنده نگه داشتن یاد متوفی خلق میشود. متأسفانه، ما هم در دو ماه گذشته به خانواده داغدار پیوستیم؛ خواهرزادهام در غزه کشته شد. من شخصاً فشار سنگین برای یادبود را احساس میکنم. از یک سو این خواستی کاملاً قابلدرک است، اما از سوی دیگر، از خانوادههای دوستانم هم میشنوم که این فشار گاهی واقعاً غیرقابلتحمل میشود.»
پروفسور عیر-شای میافزاید:
«اگر خواست مشخصی از جانب متوفی و...
أخٌفيالله
برداشت اسپرم از کشتهشدگان عررررتش اسقاطیل: دوگانگی یادبود در دل خانوادههای داغدار در اپیزود جدید
شریک زندگیاش (یا بیوهاش) وجود داشته باشد، موضوع از نظر مصلحت کودک فرق دارد. اما اگر این اقدام به خواست پدربزرگ و مادربزرگ و با استفاده از رحم جایگزین انجام شود – با اینکه کودک احتمالاً در خانوادهای محبتآمیز بزرگ میشود – ولی بزرگ شدن نزد پدربزرگ و مادربزرگ، که افراد مسنتری هستند، کار سادهای نیست.»
گزارش جدیدی از «والاستریت ژورنال» که صبح امروز منتشر شد، فاش میکند که ایران در جریان جنگ اخیر موفق شد نقاط ضعف سامانههای پدافند هوایی اسقاطیل را شناسایی کرده و از آنها بهرهبرداری کند. بنا بر این تحلیل، ایران با شلیکهای آزمایشی متعدد، تاکتیکهای پرتاب خود را تغییر داد و از این طریق توانست از لایههای دفاعی عبور کند.
کارشناسان گزارش میدهند که در طول جنگ، تهران الگوی شلیک خود را تغییر داد: موشکهای پیشرفتهتری را بهکار گرفت، بردها را افزایش داد و محل پرتابها را در سراسر کشور متنوع کرد. به این ترتیب، ایران با شلیک موشکهای کمتر، موفق شد نرخ اصابت به اهداف داخل اسقاطیل را بهشکل چشمگیری افزایش دهد.
بر اساس دادههای یک مؤسسه پژوهشی آمریکایی، در نیمه نخست جنگ فقط حدود ۸٪ از موشکها توانستند از سامانههای پدافندی عبور کنند، اما در نیمه دوم، این نرخ به ۱۶٪ رسید. اوج موفقیت ایران در تاریخ ۲۲ ژوئن ثبت شد؛ زمانی که از ۲۷ موشک شلیکشده، ۱۰ فروند به اسقاطیل اصابت کرد.
همچنین فاش شد که بقایایی از موشک فراصوت ایرانی «فتاح ۱» در دو شهر مختلف اسقاطیل پیدا شده است.
این گزارش همچنین شامل تفکیک روزانه رهگیریها و اصابتها بود که بر اساس دادههای پژوهشگران آمریکایی گردآوری شدهاند و چالشهای فزایندهای را که سامانههای پدافند اسقاطیل با آن روبهرو هستند، نشان میدهند؛ بهویژه در برابر تهدیداتی که روزبهروز پیشرفتهتر میشوند.