eitaa logo
قلم|محمدحسین افشار🇮🇷
158 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
244 ویدیو
15 فایل
طلبه سطح سه حوزه علمیه قم علاقه‌مند به فقه اخلاق و تربیت کافر به همه تفکرات ضد اسلامیِ برخاسته از اسلام های متحجرانه🪨 یا مستکبرانه🦍 نقد و نظر شما را پذیرا هستم: @mim_afshar1 حرف ناشناس 👈 daigo.ir/secret/1332027007 کپی؟! راحت باش مال خودتونه🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادداشتی بر کتاب نفحات نفت رضا امیرخانی تلاش می‌کنم خلاصه بگم و وارد جزئیات با تفصیل نشم نظرات انتقادی امیرخانی در این کتاب به سیستم اداری کشور، چند دسته است به نظرم در یک دسته، نقدهایی می کنه که ابدا وارد نیست و به خاطر تحقیقات ناقصش چنین حرفهایی رو می زنه دسته دوم، نقدهایی هستن که از نظر خودش صحیحه. ولی با مبانی دیگر، که از نظر بنده نگارنده صحیح است، وقتی به ماجرا نگاه می‌کنیم، نقدهایی است که وارد نیست سومین دسته، نقدهایی است که در زمان نگارش کتاب وارد بوده. ولی‌ الآن برطرف شده که خود امیرخانی هم در جایی اشاره می کنه به این مسئله که شاید ده سال دیگر، خیلی از این نقدهای من اصلاح شده باشد. ولی نمی شود گفت که اگر قرار است ده سال دیگر این نقد وارد نباشد، پس الآن ننویسم دسته چهارم هم نقدهایی است که حقیقتا وارد است و مشکل و معضل این کشور است و باید امیدوار باشیم که رفع شود. و واقعا برای رفع این نقدها، نیاز است که جوانان انقلابی وارد معرکه شوند و از بیرون گود، «خاکش کن» نگویند و نگوییم و برویم برای حل مسئله طبیعتا این وجیزه گنجایش این را ندارد که نسبت به این چهار دسته، ورود مصداقی و بررسی جزئی داشته باشم
عالم از خون شهید زیر و زبر خواهد شد ساعت ۴ فقط ناممان را ثبت خواهیم کرد در لشگر با شکوهی که در تمام کشور در جریان است تا به یادمان بماند که نتوانستیم در وداع تو همراهی کنیم
و پس از سالها، بالاخره تو را بین مردم دیدیم و چقدر سخت تو را دیدیم💔 یابن الحسین
ما هم با آقا محمدحسن👶 اومدیم ولی تو راه خوابید 😶
بیدار شد بالاخره
پلکی بزنی وقت ظفر می‌گردد شام غم ما نیز سحر می‌گردد بر سنگ مزار او چنین بنویسید: همراه امام عصر برمی‌گردد به امید دیدار دوباره ات سید جان❤️💔 @zahra_farimaneh
اشتباه تایپی شبکه خبر درستش اینه: محمد جواد ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور! @pourabbas_ir
قلم|محمدحسین افشار🇮🇷
اشتباه تایپی شبکه خبر درستش اینه: محمد جواد ظریف معاون راهبردی #غیرقانونی رئیس جمهور! @pourabbas_ir
این که پزشکیان به صورت غیر قانونی،‌ ظریف رو می گذاره به عنوان معاون راهبردی یه طرف اینکه خود وجود این معاونت قانونی نیست یه طرف اینکه قوه قضائیه به مصلحت با بدون مصلحت، این مسئله رو ورود نمی‌کنه یه طرف چرا صداوسیما ازش دعوت می‌کنه و اسمش رو میزنم به همین نام؟!!!
🌸روحیه رهبر انقلاب در روز تشییع پیکر شهید سیدحسن نصرالله روز یکشنبه حمید داودآبادی از نویسندگان دفاع مقدسی دیداری با رهبر انقلاب داشته‌ که آن را روایت کرده است: داغون بودم،‌ خسته و کلافه ... ششم مهر ۱۴۰۳ که خبر شهادت سیدحسن نصرالله را شنیدم، همه احوال داغونم، صد برابر شد. هیچ‌وقت حتی در خواب هم باور نمی‌کردم خبر شهادت سید را بشنوم. ۵ ماه بُغض، داغ، سوز و ... زبانم بند آمده بود. فقط به تصاویر سیدخندان و خوش‌سیما می نگریستم و با خود می‌گفتم: خدا کند دروغ باشد و همه خبرها و شایعه‌هایی که می‌گویند سید زنده است، راست باشد! ولی دنیا به کام من ‌نچرخید. قرار شد سید را ۵ اسفند ماه تشییع کنند. یعنی دیگر همه امید زنده بودن سید، تمام شد. چند روز پیش گفتند: روز یک‌شنبه ۵ اسفند، تو و مسعود ده‌نمکی، بیایید برای نماز خدمت حضرت آقا. خدا را شکر. خیلی خوشحال شدم. می‌توانستم بغضم را با کسی تقسیم کنم. هرشب، در خواب و رویای خودخواسته، خویش را در آغوش آقا می‌دیدم‌ که می‌گریم و بغض چندماهه می‌گشایم! صبح یک‌شنبه، باران عالم و آدم را طراوت و زیبایی بخشده بود که مسعود که آمد دنبالم، نیم ساعت قبل از اذان ظهر وارد اتاقی شدیم که قرار بود آقا بیاید. (درست ۲۶ سال پیش، در همین اتاق، غروب بعد عیدفطر، در جمعی شش-هفت نفره، نماز مغرب‌وعشا را به امامت آقا خواندیم و نشستیم ساعتی به گفت‌وگو با آقا و لذت دنیا و آخرت بردن!) جمعی شاید حدود صدنفر که خانواده‌هایی هم بودند، صفوف نماز را تشکیل دادند که چندین بچه کوچک، شاد و بی‌توجه به همه،‌ میان صفوف می‌دوبدند و محافظین برایشان بیسکوئیت و سرگرمی می‌آوردند. اذان که دادند، آقا تشریف آوردند و نماز به امامت ایسان اقامه شد.‌ همه‌ش با خودم می‌گفتم: - حتما الان امروز که تشییع سیدعزیز است، آقا مثل من، بدجوری حالش گرفته است، خسته است و عزادار. نماز که به پایان رسید، برخلاف تصور من، آقا صحبت نکرد و آمد به حال‌واحوال با حاضرین. به ما که رسید، با تبسمی زیبا با مسعود صحبت کرد که مسعود درباره کتاب‌های اخیرش که منتظر انتشار هستند، صحبت کرد که آقا فرمودند نمونه‌هایی را که فرستادی، دیدم. آقا، نگاهی محبت‌آمیز به من انداخت ‌و با لبخندی زیبا فرمود: - باز که چاق شدی ... و زدیم زیر خنده. مانده‌ام با این شکم ورقُلُمبیده چی‌کار کنم. کاشکی می‌شد قبل از دیدار، پیچ‌هایش را باز کنم و گوشه‌ای پنهان کنم‌ که هربار مورد لطف آقا قرار نگیرد و شرمنده‌ نشوم! رو در رو که شدم با آقا،‌ چشم درچشم، نگاه انداختیم و خندیدیم. وقتی فرمودند: - شما چطورید؟ چیکار می‌کنید؟ همان اول، کتاب "راز احمد" آخرین سفر بی‌بازگشت حاج احمد متوسلیان، چاپ نشر یازهرا (س) را به آقا هدیه دادم، توضیح کوتاهی دادم و خواستم تورق کنند. سر دلم باز شد. بغضم داشت می‌ترکید. شروع کردم به نالیدن: - آقا، خسته‌ام، حالم خوب نیست، دارم کم‌ میارم ... آقا چشمانش را در نگاهم دوخت و با تعحب گفت: - چیزی نشده که، شما دیگه چرا کم میارید، خبری نیست، الحمدلله همه چیز خوب است ... نالیدم: آقا، سید رفت، بغض دارم، دعا کنید خدا این‌ آرامش قلب شما را به من هم بدهد ... - همه چیز خوبه و همه ‌کارها به روال خودش دارد پیش می‌رود. امیدت به خدا باشد ... می‌خندید و می‌خندیدم. وقتی از امید گفت، قربانش رفتم ‌و ناخواسته می‌گفتم: ای جانم ... جانم ... خدا همین امید و اطمینان قلبی شما را‌ به من هم عطا کند ... واقعا از آرامش و اطمینان قلبی ایشان، همه ناامیدی و خستگی‌ام به یکباره فرو ریخت و بر فنا رفت و همه آن اطمینان قلب که همواره از خدا طلب می‌کردم،‌ همچون‌خورشیدی بر قلبم تابیدن گرفت و آرامم کرد. دقیقا دنبال همین بودم که امروز با یاد سیدعزیز که بر دوش آزادگان جهان بدرقه شد تا آغوش خدا، بر دستان حضرت آقا بوسه زدم و خدا را شکر کردم‌ که این ‌نعمت الهی بر سرمان‌ می‌تابد. حمید داودآبادی/ یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ 🔅کانال‌کربلایی‌محمد‌ | بپیوندید👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1122238546C5a9a963386