eitaa logo
مینا فروزش
10.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
7.9هزار ویدیو
53 فایل
در راستای عمل به فرمان جهاد تبیین و رشد تولید؛ محقق، تولید کننده ، فعال مجازی، مادر و همسر هستم ❌فقط برای رزرو تبلیغ @minaforoozesh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸علت تفاوت رفتار خداوند با جوامع مؤمن و غیرمؤمن🔸 گناه، روزی را کم می‌کند لذا خداوند به ما یاد داده است که استغفار کنید تا باران برای شما بفرستیم: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا) . ممکن است این سؤال برای شما پیش آید که چطور آنها که نه اهل نماز و نه اهل عبادت هستند، باران مفصل و مرتب دارند، اما ما که اهل نمازیم و به خدا اعتقاد داریم، با یک گناه یا چند گناه گرفتار کم‌بارانی می‌شویم؟ علتش آن است که بین شما و خداوند متعال برقرار است. شما در حوزه تربیتی خدایید، و کسانی که در حوزه تربیتی خداوند قرار دارند، و دارند. رفتار خدا با کسانی که از حوزه تربیتی خارج شده و به خود واگذار شده‌اند، به‌گونه‌ای دیگر است. بچه‌ای که مدرسه می‌رود با بچه‌ای که کوچه‌نشین است و سرپرستی ندارد، فرق می‌کند. کسی از نمی‌پرسد که مشق و تکلیف تو چطور شد؛ اما بچه پدردار، وقتی تکالیفش را انجام ندهد، پدر پول‌توجیبی‌اش را کم یا قطع می‌کند. شما ولگردهای عالَم و به‌خودرهاشدگان نیستید! شما در نعمتِ تربیت دین و قرآن هستید و هر کار شما زیر نظر خدا و اهل‌بیت است. امام زمان (ع) اعمال و رفتار ما را هفته‌ای دو بار مرور می‌کنند. شما چنین وضعی دارید. وقتی‌که زکات می‌دهید، خداوند بر باران شما می‌افزاید، و سیل و آفت را برمی‌گرداند. 🍃🌺🍃 @mina_foroozesh
زمان: حجم: 1.42M
کارت واکسن برای ثبت نام مدرسه لازم نیست. این صوت رو بفرستید برای همه دوستان و آشنایان و افرادی که مشکل دارند 🍃🌺🍃 @mina_foroozesh
《فلینظر الانسان الی طعامه》 کدهایی که با حرف E آغاز می شود در دنیا بعضی از مواد اولیه که برای تولید موادغذایی استفاده می شود با کدهای مشخصی نامگذاری شده اند این کدها که با حرف E آغاز می شود اشاره به مواد اولیه ای دارد که استفاده از آنها در بسیاری از کشورها ممنوع است ظاهرا این مواد اولیه که بعضا دارد در تولید بعضی از محصولات غذایی در کشور ما کاربرد دارد مانند انواع بستنی ها، ژله ها و .... تحقیق و احتیاط در رابطه با این مسئله کمترین کاریست که می توانیم برای فرزندانمان انجام دهیم دشمن بیدار است به خواب نرویم مسئولین جوابگو نیستند‼️‼️ مسئولین سال هاست به این خبرها اعتنایی ندارند نه رد می کنند و نه جوابگو هستن مسئولی که از بی اطلاعی مردم سوءاستفاده می کند باید محاکمه و مجازات شود 💚 🕋ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج ┏━━━🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━━━┓   🍃🌺🍃 @mina_foroozesh ┗━━━🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌
اونوقت چرا پستهای به این خوبی میذارم منتشر نمیکنین؟ ۳۵۰۰تا فالور دارم یعنی نمیشه هرکدوم یه نفر را دعوت کنن خب گناه دارم من تو اینستا هفته ای هزارتا فالور میگرفتم ایتا چرا اینجوریه🥴 🍃🌺🍃 @mina_foroozesh
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی تاریخی از ترکیه در سال ۱۹۹۵. در شهر سیواس در مراسم فارغ تحصیلی دانشگاه جمهوریت با این دختران به دلیل حجاب چنین برخوردی شد. دختر باحجاب می گوید من اول شده ام اما از جایزه دادن به من امتناع می کنند. در جواب به او گفتند : ساکت شو حق نداری حرف بزنی‼️ این آینده در انتظار ایران است 🍃🌺🍃 @mina_foroozesh
🔺٢٣۴ تا ٢۴ ساعت گذشت، اسناد چی‌شد پس؟😂 فقط سه دسته از مردم حرفای این دروغگوهای شارلاتان رو میپذیرند؟ ساده لوح ها، مغرض ها، وطن فروش ها... 🔻 🍃🌺🍃 @mina_foroozesh
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی سایت ثبت نام برای ازدواج وابسته به موسسه امام رضایی ها وحاج حسین یکتا لطفا منتشر کنید تا دست به دست در سطح جامعه بچرخه وهمه مجردهای عزیز ثبت نام کنند تا خانواده های امام زمانی بیشتری تشکیل بشه ونسل مولا علی ع هرروز بیشتر وبابرکت تر بشن به مدد مولا ✅ https://adamvahava.org/ لطفا داخل گروهها تون نشر بدید 👆 شما هم درثوابش شریک خواهیدشد
🔴 طلبه ای که درس طلبگی را رها کرد و کاسب شد!😳 روزی طلبه جوانی كه در زمان شاه عباس در اصفهان درس می خواند، نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس خواندن خسته شده ام و می خواهم دنبال تجارت و كار و كاسبی بروم چون درس خواندن برای آدم، آب و نان نمی شود و كسی از طلبگی به جایی نمی رسد و به جز بی پولی و حسرت، عایدی ندارد. شیخ گفت: بسیار خب! حالا كه می روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر كجا می خواهی برو، من مانع كسب و كار و تجارتت نمی شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون كرد. پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره كرده ای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره كرد و به ریش من هم خندید. ✅ شیخ گفت: اشكالی ندارد . پس به بازار علوفه فروشان برو و بگو این سنگ خیلی با ارزش است سعی كن با آن قدری علوفه و كاه و جو برای اسب هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان كه دیگر خیلی ناراحت شده بود نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف كرد. ✅ شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دكان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سكه به من قرض بده كه اكنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می دهند؟ ✅ شیخ گفت: امتحان آن كه ضرر ندارد. طلبه جوان با این ناراحت بود، ولی با بی میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دكانی كه شیخ گفته بود و گفت: این سنگ را در مقابل سد سكه به امانت نزد تو می سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ كرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر كنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت. پس از مدتی كمی شاگرد با دو مامور به دكان بازگشت. ✅ماموران پسرجوان را گرفتند و می خواستند او را با خود ببرد. او با تعجب گفت: مگر من چه كرده ام؟ مرد زرگر گفت: می دانی این سنگ چیست و چقدر می ارزد؟ پسر گفت: نه، مگر چقدر می ارزد؟ زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ده هزار سكه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سكه را یك جا ندیده ای، چنین سنگ گران قیمتی را از كجا آورده ای؟ 🙊 پسر جوان كه از تعجب زبانش بند آمده بود و فكر نمی كرد سنگی كه به نانوا با آن نان هم نداده بود این مقدار ارزش هم داشته باشد با من و من و لكنت زبان گفت: به خدا من دزدی نكرده ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم كه او این سنگ را به من داد تا برای وام گرفتن به این جا بیاورم. اگر باور نمی كنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم. ✅ ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص كرد و گفت: آری این مرد راست می گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد. ✅ پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آمده است! مگر این سنگ چیست كه با آن كاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ده هزار سكه می پردازد. ✅ شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی كه می بینی، گوهر شب چراغ است و این گوهر كمیاب، در شب تاریك چون چراغ می درخشد و نور می دهد. همان طور كه دیدی، قدر زر را زرگر می شناسد و قدر گوهر را گوهری می داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی دهند و همگان ارزش آن را نمی دانند. وضع ما هم همین طور است. ✅ ارزش علم و عالم را انسان های عاقل و فرزانه می دانند و هر بقال و عطاری نمی داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از این كه می خواست از طلب علم دست بكشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید. آری قدر خدا و رضای خدا را جز «اهل الله» كسی نمی داند. اهل خدا باش تا بفهمی چه داری. موفق باشی. 🍃🌺🍃 @mina_foroozesh