11.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتون میاد خونه ها رو از این گوله های نمک خالی بذارید؟
دست بجـــــــنبونید😉
و به خونه هاتون صفا و برکت و دلخوشی رو هدیه بدید👌
😁❤️🥺
#بچه
#فرزندآوری
#جهادتبیین_جهادفرزندآوری
🌷 #دختر_شینا – قسمت 8⃣2⃣
✅ فصل هشتم
با دیدن شیرین جان که توی حیاط بود بغضم ترکید .پدرم خانه بود.مرا که دید پرسید:چی شده کی اذیتت کرده ،کسی حرفی زده طوری شده چرا گریه میکنی ؟نمیتوانستم حرفی بزنم فقط گریه میکردم .انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود.هیچ کس نمیدانست دردم چیست.روی آنرا نداشتم بگویم دلم برای شوهرم تنگ شده تحمل تنهایی را ندارم دلم میخواهد حالا که صمد نیست پیش شما باشم .
یک هفته میشد در خانه پدرم بودم.هرچند دلتنگ صمد میشدم امابا وجود پدر ومادر ودیدن خواهر وبرادرها احساس آرامش میکردم.یک روز در باز شد وصمد آمد بهت زده نگاهش میکردم باورم نمیشد آمده باشد اولش احساس بدی داشتم حس میکردم الان دعوایم میکند .یا اینکه اوقات تلخی کند که چرا به خانه ی پدرم آمده ام اما او مثل همیشه بود میخندید و مدام احوالم را میپرسید.از دلتنگی اش میگفت واینکه دراین مدت چقدر دلش برایم شور میزده میگفت حس میکردم شاید خدایی نکرده اتفاقی برایت افتاده که اینقدر دلم هول میکندو هرشب خواب بد میبینم.
کمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آنها هم گفت و خندید و بعد رو به من کرد و گفت: « قدم! بلند شو برویم. »
گفتم: « امشب اینجا بمانیم. »
لب گزید و گفت: « نه برویم. »
چادرم را سر کردم و با پدر و مادرم خداحافظی کردم و دوتایی از خانه آمدیم بیرون. توی راه میگفت و میخندید و برایم تعریف میکرد. روستا کوچک است و خبرها زود پخش میشود. همه میدانستند یکهفتهای است بدون خداحافظی به خانهی پدرم آمدهام.
به همین خاطر وقتی من و صمد را با هم، و شوخ و شنگ میدیدند، با تعجب نگاهمان میکردند. هیچ کس انتظار نداشت صمد چنین رفتاری با من داشته باشد. خودم هم فکر میکردم صمد از ماجرای پیشآمده خبر ندارد. جلو در خانه که رسیدیم، ایستاد و آهسته گفت: « قدم جان! شتر دیدی ندیدی. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. خیلی عادی رفتار کن، مثل همیشه سلام و احوالپرسی کن. من با همه صحبت کردهام و گفتهام تو را میآورم و کسی هم نباید حرفی بزند. باشد؟! »
نفس راحتی کشیدم و وارد خانه شدیم. آنطور که صمد گفته بود رفتار کردم. مادرشوهر و پدرشوهرم هم چیزی به رویم نیاوردند. کمی بعد رفتیم اتاق خودمان. صمد ساکی را که گوشهی اتاق بود آورد. با شادی بازش کرد و گفت: « بیا ببین برایت چه چیزهایی آوردهام. »
گفتم: « باز هم به زحمت افتادهای. »
خندید و گفت: « باز هم که تعارف میکنی. خانم جان قابل شما را ندارد. »
دو سه روزی که صمد بود، بهترین روزهای زندگیام بود. نمیگذاشت از جایم تکان بخورم. میگفت: « تو فقط بنشین و برایم تعریف کن. دلم برایت تنگ شده. »
هر روز و هر شب، جایی مهمان بودیم. اغلب برای خواب میآمدیم خانه. کمکم در و همسایه و دوست و آشنا به حرف درآمدند که: « خوش به حالت قدم. چقدر صمد دوستت دارد. »
دلم غنج میرفت از این حرفها؛ اما آن دو سه روز هم مثل برق و باد گذشت.
#داستان #رمان #شهدا #دفاع_مقدس
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
🔹موضوع: دستورالعملی ساده از #امام_رضا علیه السلام برای #حل_مشکلات
#اخلاقی
#فرزندآوری
#عترت_شناسی
#سبک_زندگی
🔴 سلبریتی های ما تبلیغ سگ و گربه بازی میکنن سلبریتی های اونا تو پیری هم باز بچه دار میشن😐
🔹 نسل ما رو کم میکنن تا راحت تر به ما مسلط بشن
#جهاد_تبیین #فرزندآوری
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۴۹۶
#امروز👇
👈 #جمعه #دوازدهم_خرداد ۱۴۰۲
👈 ثواب قرائت امروز محضر مبارک همه #شهدای_انقلاب و مادر سادات #فاطمه_زهرا علیهاسلام
✅اگر مشکلاتتون رو از راهی غیر از صحبت کردن مثل:
🔻قهر کردن
🔻قیافه گرفتن
🔻کنایه زدن
🔻و استوری گذاشتن
🔻و هر راه غیر مستقیمی
حل میکنید
❌شما یک انسان نابالغی هستید 😊
و هیچوقت تو روابطتون موفق نیستید
#سبک_زندگی #همسرداری #زناشویی
#درمان_خجالت!
کودک خجالتی کودک مضطربی است که باور دارد من بد هستم همه بد هستند و این افراد بد اگر از بدی من آگاه شوند به من آسیب می زنند.
خجالت به معنی عدم حرمت نفس همراه با اضطراب می باشد.
همیشه احساس کودک را تایید کنید.
وقتی ترسید، نگید این که ترس نداره یا نترس، باید گفت می دونم می ترسی.
در صورت نفی و رد احساس کودک، او به این نتیجه می رسد که من هیچی نمی فهمم، هر چه احساس می کنم اشتباه است و شروع به نفی احساس خود و شخصیت خود می کند.
#فرزندپروری #تربیت #تربیت_کودک #تربیت_فرزند
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جهان پیرامون ما شعور دارد و میفهمد ...
⭕️ آزمایش دانشمند ژاپنی بر روی برنج که حرف و حرکت انسان را میفهمد...
⭕️ برای همین خدا میفرمایید قبل از خوردن بسم الله بگویید.
#دیدنیها #خداشناسی #دانستنیها