#برش_کتاب #عارفانه
بعد از آن مطمئن شدیم که جمال شهید شده . چند روز به فهمیدیم خبر مجروحیت جمال هم اشتباه بود . مراسم یادبودی برای جمال در مسجد برگزار شد . احمد آقا همه ی بچه ها را جمع کرد و در مراسم شرکت کرد . خودش هم بسیار با ادب در مسجد نشسته بود . بعدها وقتی از او درباره ی این مسئله سؤال کردم گفت : مولای ما امام زمان ( عج ) در مراسم ختم شهید جمال حضور یافته بود . برای همین اصرار داشتم همه ی بچه ها شرکت کنند .
#کتاب عارفانه : مجموعه #خاطرات از #شهید عارف، #احمد_علی_نیری است.
#برش #مطالعه #داستان_کوتاه #امام_زمان
#لطیفه
خونه شمام اینجوریه که وقتی مهمون میاد یچیزایی میارن برای مهمون که با خودتون میگی اینا دیگه کجا بود؟
#برش_کتاب #عارفانه
کارها و اعمال عرفانی احمد آقا برای همه ی شاگردان و دوستان درس عبرت بود . هرکس به فراخور وجود خود از خرمن ویژگیهای ایشان بهره می برد و استفاده می کرد . ایشان هیچ گاه گرد گناه نچرخید . یک بار در نامه ای نوشته بود : « مؤمن سنگینی معصیت را چون کوه احد بر روی شانه های خود حس می کند . » همیشه توصیه می کرد گناه را کوچک نشمارید و از انجام کارهای نیک نهراسید .
#برش #کتاب #مطالعه
#برش_کتاب #جهادتبیین
آنچه وظیفه ی همه ی ملت اسلام و همهی امت اسلام است ، مبارزه برای روشنگری است ؛ این در درجه اول . هـم علما مسئولند ، هـم روشنفکران مسئولند ، هم تحصیل کرده ها مسئولند ، هم همهی کسانی که منبـری دارند ، تریبونی دارند مسئولند که روشنگری کنند و حقایق دنیای اسلام را برای مردمی که نمیدانند بیان کنند ؛ این روشنگری جـهـاد است .
#برش #کتاب حضرت آیت الله #خامنه_ای
@khodnews
اساس سیاستی که بریتانیا در سراسر جهان اسلام از آن پیروی کرده است ، شامل این شعار سه کلمهای است : « شکست ، تسلط ، و نابودی ایمان آنها . » و آنها در انجام همه شرایط و الزامات این سیاست ، دریغ نکرده اند . اولین کاری که در هند انجام دادند یافتن افرادی بود که به آنها خدمت کنند . با استفاده از این افراد ، آنها آرام آرام آتش شرارت را روشن کردند .
#برش_کتاب #مستر_همفر
#کتاب #مطالعه #سیاست #فتنه #بریتانیا
@khodnews
... آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام، این است که اهمّ اشیاء از برای طالبِ قُرب، جِدّ و سعی تمام در ترک معصیت است.
(به نقل از ملا حسینقلی همدانی)
#برش_کتاب #کهکشان_نیستی #کتاب #مطالعه
@khodnews
به محمد حسودی ام می شد ، به حاج حبیب حسودی ام می شد ، به پسر و شوهر خودم ؛ به تمام مردهایی که میتوانستند بروند جبهه . حسرت ، آشناترین حس آن روزهای من بود . خبر منطقه رفتن هر مردی را که می شنیدم ، در صحن حرم که رزمنده ها را می دیدم ، از تلویزیون ، اتوبوسهای پر از جوان مشتاق و خنده رو را که می دیدم ، آه می کشیدم . چشم هایم پر می شد و از ته دلم غصه می خوردم که نمی توانم همه چیز را رها کنم و بروم توی منطقه یک کاری دست بگیرم تا دلم آرام شود که من هم برای خدا و برای دفاع از اسلام ، قدم برداشته ام .
#برش_کتاب #تنها_گریه_کن
روایتی جهادی و زیبا از زندگی یک شیرزن ایرانی
#برش #کتاب #مطالعه
@khodnews