💠💫 فی رحاب #نهج_البلاغة 💫💠
❇️ امام علے (علیہ السلام):
ای مردم در پیمودن راه راست، از کمی روندگان نهراسید
💎خطبه ۲۰۱💎
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232
#حدیث_امروز♥️
✅ امیر المومنین علیه السلام:
میوه خردمندی رهانیدن جان از زرق و برق دنیا است
📚منبع: غررالحکم حدیث۵۳۹۹
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232
#نکته_اخلاقی
✅آیت الله حائری شیرازی ره
رزق و روزی
#تصویر باز شود
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232
#جرعهایےازڪتاب📚
✍ متفکر شهید، مرتضی مطهری
✅ یک اندرز
🌀مردی با اصرار بسيار از رسول اكرم يك جمله به عنوان اندرز خواست .
💠رسول اكرم به او فرمود : « اگر بگويم به كار میبندی ؟ »
🌀- بلی يا رسول الله !
💠- اگر بگويم به كار میبندی ؟
🌀- بلی يا رسول الله !
💠- اگر بگويم به كار میبندی ؟
🌀- بلی يا رسول الله !
💠رسول اكرم بعد از اينكه سه بار از او قول گرفت و او را متوجه اهميت مطلبی كه میخواهد بگويد كرد ، به او فرمود :
🌀« هرگاه تصميم به كاری گرفتی، اول در اثر و نتيجه و عاقبت آن كار فكر كن و بينديش، اگر ديدی نتيجه وعاقبتش صحيح است آن را دنبال كن و اگر عاقبتش گمراهی و تباهی است از تصميم خود صرف نظركن . »
#تلنگر🔔
#تصمیم_درست✅
📚منبع: کتاب داستان راستان ص ۲۰۹
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232
💠💫 فی رحاب #نهج_البلاغة 💫💠
❇️ امام علے (علیہ السلام):
بدانيد كه اين پوست نازك تحمل
آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد،
شما در مصيبتهاى دنيا آزمايش
كردهايد كه وقتى خارى به بدن يكى
از شما می رود و يا به زمين مى خورد
و خونى میشود و يا شن هاى داغ
پايش را مى سوزاند چگونه بيتابى میكند؟!
پس، چگونه خواهد بود اگر
ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم
بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!
💎خطبه ۱۸۳💎
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232
#حدیث_امروز♥️
✅ امام باقر علیه السلام:
هرکس یک کسیر گمراهی را باز کند گناه تمام عمل کنندگان به آن بر دوش او نیز خواهد بود، بی آنکه چیزی از بار گناه هر کدام کم شود.
📚منبع: کافی ج۱ ص۳۵
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232
#حدیث_امروز♥️
✅ امام باقر علیه السلام:
هرکس یک مسیر گمراهی را باز کند گناه تمام عمل کنندگان به آن بر دوش او نیز خواهد بود، بی آنکه چیزی از بار گناه هر کدام کم شود.
📚منبع: کافی ج۱ ص۳۵
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232
#یک_دقیقه_مطالعه 📜
💎پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت. پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
https://eitaa.com/joinchat/1151270960Cc997db5232