5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🥀
لحظاتی با شهید مجید عسگری جمکرانی
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🥀
اولین شهید مدافع حرم فرهنگی
شهید مجید عسگری
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
19.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🥀
کلیپ شهید عبدالرشید رشوند آوه
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🥀
شهید مدافع حرم ، علیرضا قلی پور
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
مــادر دو بخـش اسـت ، ما و در
وقصه یتیمی ما از در شروع شد...🖤
#فاطمیه
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بسکه مردن من چون شمع ،بیصدا بود💔
#فاطمیه
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🥀
▪️ آخرین حضور
#فاطمیہ
#حاج_قاسم
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
📄بخشی از وصیت شهید مدافع حرم "علیرضا قلی پور "به دختر شش ساله:
فاطمه جان سلام
بابا جان! خیلی دوست دارم،
درسهایت را مرتب بخوان و به حرف مادرت گوش کن.
نماز و حجاب یادت نره،
یادت نره که وقتی چادر به سر میکردی خوشکل و ناز میشدی،
همیشه به یادت هستم،
تو هم به یاد من باش باباجونی.
🕊ششم آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " #علیرضا_قلی_پور " گرامی باد
#فاطمیه
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
°•🥀
خط مقدم
کارها گره خورده بود
خیلی از بچهها پرپر شده بودند
خیلی مجروح شده بودند.
حاجی بیقرار بود
اما به رو نمیاورد
خیلی ها داشتند باور می کردند
اینجا آخرشه !
یه وضعی شده بود عجیب
تو این گیر و دار حاجی اومد
بی سیم چی رو صدا زد ...
حاجی گفت: هر جور شده با بیسیم
تورجیزاده رو پیدا کن
خلاصه تورجی ر پیدا کردن
حاجی بی سیم رو گرفت
با حالت بغض و گریه
از پشت بی سیم گفت:
تورجی چند خط
#روضهحضرتزهرا برام بخون
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد
که دیدم حاج حسین خرازی
از هوش رفت ... !
صدا رو روی تمام بی سیمها
انداخته بودن.
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد
وقتی به خودمون اومدیم
دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگن
خط رو گرفته بودن
عراقی ها رو تار و مار کردن.
تورجی خونده بود :
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید
ازپهلویش خون میچکید
زهرای من،زهرای من... !
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🥀
روضه خوانی شهید محمد رضا تورجیزاده
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید
ازپهلویش خون میچکید
زهرای من،زهرای من... !
#شهید_محمد رضا_تورجی زاده
دلسوختہ حضرت #زهرا سلام الله علیها
سردار شهید #تورجی زاده
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
🍃 📖🍃 🔖| ✨بسم الله القاصمـ الجبارین 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #دوم به صفحه گوشی نگاه کر
🍃
📖🍃
🔖| ✨بسم الله القاصمـ الجبارین
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #سوم
سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :
_آره خب!کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و بسیجیها درافتادیم!
سپس با کف دست روی پیشانی اش کوبید و با حالتی هیجان زده ادامه داد :
_از همه مهمتر! این پسر سوریه ای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!
و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :
_نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :
_خب تشنمه!
و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :
_منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!
تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :
_نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده ات رو زدی! و این منصفانه نبود که...
بین حرفش پریدم :
_من به خاطر تو #ترکشون کردم!
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :
_#زینب_خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟
از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :
_ #چادرت هم به خاطر من گذاشتی کنار؟
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
•