محـــــلِّم
#او_کیست6⃣ 🔮 تعداد نفرات هر تیپ، گردان، گروهان و دسته را نوشت. با توپ و تانک غنیمتی هم گردان زرهی
#او_کیست7⃣
🔮 امام صادق (ع) اشاره میکرد اصحابش میرفتند توی تنور داغ.
#بسیجیها هم اینجوری اند . منطقهی دشمنه، تاریکه، سی کیلومتر پیادهروی داره، با همهی موانع. اما بسیجیها میرن.
هر جا حرف #بسیجیها بود، میگفت «اینها پدیدهی جدید
خلقتند.»
💎 ده روز پیش گفته بود جزیره را شناسایی کنند، ولی خبری نبود. همهاش میگفتند: «جریان آب تنده، نمیشه رد شد. گرداب که بشه، همه چیز رو میکشه توی خودش.»
- خُب چه بکنیم؟ میخواید بریم سراغ خدا، بگیم خدایا آب رو نگهدار؟ شاید خدا روز قیامت جلوت رو گرفت، پرسید تو اومدی؟ اگه میومدی، کمک میکردیم. اون وقت چی جواب میدی؟
- آخه گرداب که بشه...
- همش عقلی بحث میکنه. بابا تو بفرست، شاید خدا کمک کرد.
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست7⃣ 🔮 امام صادق (ع) اشاره میکرد اصحابش میرفتند توی تنور داغ. #بسیجیها هم اینجوری اند
#او_کیست8⃣
🔸توی یکی از اتاقهای سه در چهار تاریک گلف جلسه داشتند؛ متوسلیان، خرازی، ردانیپور، همت و... خیلی سر و صدا میکردند.
از تدارکات بگیر تا طرح عملیات و گله از آموزش بسیجیها...
او بهشان گفت: «میخواید بریم از آمریکا تکاورهای آموزش دیده قوی هیکلشون رو بیاریم؟ بابا! باید با همین بچه بسیجیهای شهری و دهاتی کار کنید . اگه میتونید، اینها و بسازید .»
فقط او حریفشان بود.
🔻خودش رفته بود سرکشی خط. خاکریز بالا نیامده، لودر پنچر شده بود. سراغ فرمانده گردان را هم از ستاد لشکر گرفت. خواب بود.
_ یعنی چی که فرمانده گردان هفت کیلومتر عقبتر از نیروهاشه ؟ اگه قراره گردان با بیسیم هدایت بشه، از مقر تیپ این کار رو میکردیم.
💠وقتی فرمانده گروهان از پشت بیسیم میگه به سمت راست فشاره، فرمانده گردان باید با گوشت و خونش بفهمه چی میگه. باز توقع داریم خدا کمک کنه. اینجوری نمیشه. فرمانده گردان باید جلوتر از همه باشه .
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست8⃣ 🔸توی یکی از اتاقهای سه در چهار تاریک گلف جلسه داشتند؛ متوسلیان، خرازی، ردانیپور، همت و
#او_کیست9⃣
💠 تانکهای عراقی داشتند بچهها را محاصره میکردند. وضع آنقدر خراب بود که نیروها به جای فرمانده لشکر مستقیماً به او بیسیم میزدند.
- الآن راه میافتی، میری طرف نیروهات، یا شهید میشی
یا با اونها برمیگردی.
خیلی تند و محکم میگفت❗️
- اگه نری باهات برخورد میکنم.
به همهی فرماندهها هم میگی آرپیجی بردارند، مقاومت کنن. فرمانده زندهای که نیروهاش نباشن نمیخوام .
💎توپش پر بود. همهاش میگفت: «من با اینها کار نمیکنم. اصلاً هیچ کدومشون رو قبول ندارم. هر چی نیروی با تجربهست گذاشتن کنار. جواب سلام نمیدن به آدم.»
💡آرام که شد، بهش گفت: «نمیتونی همچین حرفی بزنی. یا بگی حالا که آقای ایکس شده فرمانده، ما نیستیم. اگه میخوای خدا توفيق کارهات رو حفظ کنه، هیچ کاری به این کارها نداشته باش. اگه گفتن برید کنار، میریم. خدا گفت چرا رفتی؟ میگیم آقای ایکس مسئول بود گفت برو، رفتیم.»
دیگه عصبانی نبود. چیزی نگفت. پاشد و رفت.
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست9⃣ 💠 تانکهای عراقی داشتند بچهها را محاصره میکردند. وضع آنقدر خراب بود که نیروها به جای
#او_کیست0⃣1⃣
🔸عملیات رمضان تازه تمام شده بود. همه خسته بودند.
وسایلش را میگشت؛ دنبال چیزی بود.
گفتم: «چی میخوای؟»
گفت: واکس. میخوام کفشهام رو واکس بزنم، باید بریم
جلسه .
🔻سی چهل درصد نیروهای تیپ شهید شده بودند، بقیه هم میخواستند برگردند. این جوری همه باید عوض میشدند؛ چه ستاد، چه طرح و برنامه و چه مهندسی.
گفت: «خب، کی میمونه توی تیپ؟ این طوری باید هر سه ماه یک تیپ درست کنیم که فقط اسمش تیپه. بابا! جنگیدن موقتی نیست. باید با جنگ اُخت شد . جنگیدن
برای سپاه واجب عینی صد در صده.
به تکتک شما هم احتياجه. کادر تیپ باید ثابت باشه. غیر از این راه دیگهای نیست.»
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست0⃣1⃣ 🔸عملیات رمضان تازه تمام شده بود. همه خسته بودند. وسایلش را میگشت؛ دنبال چیزی بود.
#او_کیست1⃣1⃣
💠طرف وقتی رسید که دفتر مخابرات بسته بود. حالش گرفته شد با اخم و تخم نشست یک گوشه.
- چرا اینقدر ناراحتی. چی شده؟
+ اومدم تلفن بزنم. میبینی که بستهست.
- خب بیا بریم از دفتر فرماندهی تلفن کن.
+ فرماندت دعوا نكنه. برات مشکل درست میشهها.
- نه تو بیا. هیچی نمیگه. دوستیم با هم .
میگفت: «مسئول تدارکاتم. اگه نرم، بچهها کارشون لنگ
میمونه.»
- نگران نباش. میرسونمت.
+ تو چه کار میکنی اینجا؟ اسمت چیه؟
- باقر. رانندهی فرماندهام. بچهی میدون خراسونم.
اسم تو چیه؟ بچهی کجایی؟
+ مهدی. من هم بچهی هفده شهریورم.
- پس بچه محلیم.
کلی حرف زدند، خندیدند. وقتی میخواست پیاده بشه، بهش گفت «اخوى! دعا كن ما هم شهید بشیم.»
🔮 داشتم برای نماز ظهر وضو میگرفتم، دستی به شانه ام زد. سلام و علیک کردیم. نگاهی به آسمان کرد و گفت «علی! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه.
باید یه کاری بکنیم.»
گفتم: «مثلاً چی کار کنیم؟»
گفت: «دوتا کار؛ اول خلوص ، دوم سعی و تلاش .»
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست1⃣1⃣ 💠طرف وقتی رسید که دفتر مخابرات بسته بود. حالش گرفته شد با اخم و تخم نشست یک گوشه. -
#او_کیست2⃣1⃣
💠باران تندی میبارید. خیس آب شده بود. آب رودخانه تا روی پل
بالا آمده بود. بچهها باید برای عملیات رد میشدند.
خودش آمده بود پای پل، بچهها را یکییکی رد میکرد .
💡 روزهای آخر بیشتر کتاب «ارشاد» شیخ مفید را میخواند. به صفحات مقتل که میرسید، های های گریه میکرد.
🔸هر چه گفتند: «تو هم بیا بریم دیدن امام.» گفت: «نه، بیام برم به امام بگم جنگ چی؟ چیکار کردیم؟ شما برید، من خودم تنها میرم شناسایی .»
🔻گلولهی توپ که خورد زمین، دستی به صورتش کشید. دو ساعتی که زنده بود، دائم ذکر میگفت . فکر نمیکردم که دیگه این صدا رو نشنوم.
📌 او را می شناسید ؟
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست2⃣1⃣ 💠باران تندی میبارید. خیس آب شده بود. آب رودخانه تا روی پلبالا آمده بود. بچهها باید
#او_کیست؟ | قسمت آخر
💠 غریبهی آشنا، روایت بهشتی جنگ
که می گفت:
💡 ما میخواهیم یک کار نشدنی اما عقلانی انجام بدهیم ... 👇🏻
🎙 در سپاه، شما ملاحظه میکنید یک جوانی وارد میدان جنگ میشود و در حالی که از مسائل نظامی هیچ اطّلاعی ندارد و وارد نیست، در ظرف یک سال، یک سال و نیم، دو سال تبدیل میشود به یک استراتژیست نظامی.
👈 شهید حسن باقری ، بلاشک یک طرّاح جنگی است. هرکس منکر این معنا باشد، اطّلاع ندارد؛ والّا کسی اطّلاع داشته باشد، خواهد دید که واقعاً این جوان بیست و چند ساله یک طرّاح جنگ است. کِی؟ در سال ۱۳۶۱؛ کِی وارد جنگ شده است؟ در سال ۱۳۵۹. این مسیرِ حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامی ، یک حرکت بیست ساله، بیست و پنج ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است.
اینها معجزه انقلاب است 🌱
✍"مقام معظم رهبری"
#غریبهی_آشنا🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
#او_کیست1⃣
🔸بچه که بود، به خواهر و برادرهاش میگفت: «وقتی میرید حموم، لباسهاتون رو همون جا بشورید. نگذارید عزیز لباسهاتون رو بشوره.کفشهاتون رو خودتون واکس بزنید، لباسهاتون رو خودتون اتو کنید.»
💠پدرش برای بچهها بارانی خریده بود. نمیپوشید.
هرکاری میکردم، نمیپوشید. میگفت «این پسره، بیچاره نداره. من هم نمیپوشم.»
پسر همسایهمان پدرش رفتگر بود. نداشت برای بچههایش بخرد.
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست1⃣ 🔸بچه که بود، به خواهر و برادرهاش میگفت: «وقتی میرید حموم، لباسهاتون رو همون جا بشوری
#او_کیست2⃣
💎دورهی تکاوری، بین شیراز و پلخان؛ به سمت مرودشت.
دانشجوها را برده بودم راهپیمایی استقامت. از آسمان آتش میبارید. خیلیها خسته شده بودند. نگاهم افتاد بهش؛ عرق بدنش بخار میشد و میرفت هوا. یک لحظه حس کردم دارد آب میشود، آتش میگیرد و ذوب میشود.
🔸شنیده بودم که قدرت بدنی بالایی دارد. با خودم گفتم «این هم که داره میبُره.»
رفتم نزدیکش. گفتم «اگه برات مقدور نیست، میتونی آرومتر ادامه بدی.»
هنوز چیزی نگفته بود که یکی از دانشجوها خودش را رساند به ما.
- استاد ببخشید! ایشون روزهن؛ شانزده هفده روزه.
- روزهست؟
- بله. الآن ماه رمضونه، اون روزه میگیره.
ایستادم. جا ماندم. رفت، ازم فاصله گرفت.
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست2⃣ 💎دورهی تکاوری، بین شیراز و پلخان؛ به سمت مرودشت. دانشجوها را برده بودم راهپیمایی استق
#او_کیست3⃣
💠اوایل انقلاب ژیان داشت. بهش میگفتم «بابا! اینهمه ماشین توی پارکینگ موتوریه، چرا یکیش رو برنمیداری سوار شی؟»
▪️میگفت «همین هم از سرم زیاده.»
از استانداری دو تا حواله پیکان فرستادند. هر پیکان چهل و پنج هزار تومان؛ یکی برای او، یکی برای من. صدایش را درنیاوردم. نود هزار تومان جور کردم و ریختم به حساب ناسیونال.
▪️تلخ شد. گفت «کی پیکان خواسته بود؟»
ماجرا را گفتم.
گفت «پولم کجا بود؟»
ژیانش را گرفتم، فروختم بیست هزار تومان. بیست و پنج هزار تومان هم براش وام گرفتم، تا خیالش راحت شد.
🔻چند سال بعد، ستاد مشترک ارتش بهش حوالهی حج داد. قبول نکرد با پول ستاد برود. پیکانش را فروخت، خرج مکهاش کرد .
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست3⃣ 💠اوایل انقلاب ژیان داشت. بهش میگفتم «بابا! اینهمه ماشین توی پارکینگ موتوریه، چرا یکیش
#او_کیست 4⃣
🔸گزارش پشت گزارش که «جناب رئیسجمهور، وضع مناطق غربی کشور خرابه. با تیر مستقیم پاسگاه قصر شیرین رو میزنن.»
🔻 «خون مردم داره به جوش میآد. حاضرن خودشون اسلحه دست بگیرن و برن جلو.»
اما از تهران خبری نمیشد. بالأخره بنیصدر را آورد باختران ، قرارگاه نظامی غرب، که «جناب رئیسجمهور، این شما و این منطقه. خودتون اوضاع را ببینید و تصمیم بگیرید.»
🔸فرماندههای ارتش گزارش دادند؛ او هم. جلسه طولانی شد. به عصر کشید. بعد از جلسه، رئیسجمهور و هیئت همراه را بردند قصر شیرین، پاسگاه گورسفید، که ببیند دیوارهای پاسگاه با گلولههای مستقیم تانک سوراخ شده. دیده بودند و رفته بودند. خیال فرماندهها راحت شده بود که دیگر کار تمام است؛ طرح و برنامه و دستور آمادهباش است که از تهران خواهد آمد، اما خبری نشده بود؛ انگار نه انگار.
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars
محـــــلِّم
#او_کیست 4⃣ 🔸گزارش پشت گزارش که «جناب رئیسجمهور، وضع مناطق غربی کشور خرابه. با تیر مستقیم پاسگاه
#او_کیست 5⃣
💠به گوش بنیصدر رسیده بود که به سپاه كمك کرده تا پادگان آموزشی راه بیندازند. صدای
بنیصدر درآمده بود که «چرا بیاجازهی من این کار انجام شده.»
احضارش کرده بود تهران، با یکی دیگر از فرماندههای ارتش.
🔻بنیصدر شروع کرده بود به داد و بیداد و پرخاش.
به بهانهی سپاه، رفته بوده سراغ مسائل دیگر. همین طور داد میزده: «چنین میکنم و چنان میکنم». او ساکت بود.آخرش به حرف آمد.
💎میدونی چیه آقای رئیسجمهور! ما یه جنسی داریم قیمتش هزار تومنه، مثلاً.شما میگی ده تومن میفروشی؟ ما جواب نمیدیم. دوباره
میگی ده تومن و پنج زار، میدید؟
🔗ادامه دارد...
#غریبهی_آشنا 🌱
#معاونت_فرهنگسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖
حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان فارس
@mohallemfars