داشتم میرفتم سرم تو گوشی بود پیام مینوشتم یهو احساس کردم وسط این گرما پاهام یخ شد بعدشم یه صدای خنده باحالی بلند شد😂
در مرحله اول شوکه شدم یهو بعد سرمو آوردم بالا دیدم بنده خدا داشته با پارچ روی پای زائرا آب میریخته که تو گرما اذیت نشن منم داشتم از اونجا رد میشدم روی پای منم ریخته فهمید حواسم نبوده و شوکه شدم خندش گرفت😂
ولی دمش گرم خیلی حال داد پاهام تو دمپایی داشت میسوخت😄
سفرنامه #اربعین_1404 👇
🏔| @darmasir_qolle
شربت هل و بادوم
نمیدونم چی بود ولی خوب بود
سفرنامه #اربعین_1404 👇
🏔| @darmasir_qolle