eitaa logo
محتوای تبلیغ دانش آموزی جامعه الزهرا سلام الله علیها
1.3هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
این ڪاناݪ شامݪ محتۅاهاے تۅلید شده تۅسط مبلّغان جامعة الزَّهࢪا(سلامُ اللهِ عَلیهٰا) جهت تبڵیغ دانش‌آمۅزے مێ‌باشد. ارتباط با ادمین @Qanbariz ارتباط با ادمین @NHTaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
گنجشکک اشی مشی🐦🐦🐦 رقیه ی سه ساله رو تو می شناسی؟ تو کاروان اُسَرا   🥀   کوچکترین بود بچه ها وقتی که جنگ تموم شد 🥀دلِ رقیه شاد شد با شادی گفت به عمه🥀 دیگه بابا برمی گرده دلش برای بابا    🥀    دیگه شده بود یه ذره رقیه نمی دونه    🥀   بابا حسین شهیده رفته پیش خدا اُ    🥀      اون دیگه پر کشیده از کربلا تا به شام   🥀 رقیه رفت بی کلام به این امید که اونجا 🥀  ببینه روی بابا وقتی رسیدن به شام🥀 یه گوشه بود ویرانه همونجا خیمه زدن🥀 موندن توی خرابه یه شب دل کوچیکش🥀 بی صبر و بی طاقت شد دنیا دیگه تو فکرش 🥀 خیلی خیلی کوچَک شد  رقیه با خودش گفت 🥀 بابا دیگه نمی یاد  دنیای بی بابا رو 🥀کدوم بچه ای می خواد؟   رقیه گفت خداجون 🥀  ای خدای مهربون  می دونم که می تونی🥀  منو به بابا برسون  بچه ها جون رقیه 🥀 به آرزوش رسیده رفته پیش خدا اُ    🥀 اونجا بابا رو دیده خب گلهای مهربون و با خدا اسمش چی بود کوچکترین، تو کاروان اُسَرا؟ رقیه ی سه ساله...رقیه ی سه ساله🥀🥀🥀 🏴🏴🏴
رنگ آمیزی کودکانه محرمی و مقاومت منبع:رنگ آمیزی نذر ظهور
رنگ آمیزی کودکانه مقاومت منبع:رنگ آمیزی نذر ظهور
💠 هیئت محل 🔻کم کم آفتاب داشت غروب می کرد و با عجله داشتم پرچمای هیئت رو نصب می کردم، رضا گفت بیا برو نمازتو بخون قضا میشه. 🔹امیر گفت: یه روز نمازت قضا بشه چیزی نمیشه، بزن پرچما رو. 🔸مسعود گفت: حرامه نماز قضا بشه بیا برو بخون. 🔹امین گفت: برا خدا داریم کار می کنیم، چه فرق داره نماز و هیئت. 🔸فرهاد گفت: نیم ساعت دیگه هیئت شروع میشه وقتش کمه بزن پرچما رو. ✅ علی آقا گفت: بچه ها نماز واجبه و هیئت و عزاداری مستحبه، ما نباید به خاطر یه مستحب واجبمون رو ترک کنیم. 📎 📎 📎 📎 ‌ ‌╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
💠 تازه داماد 🔻صدای تکبیر بلند شد، وهب شمشیر حمایل کرد، هانیه چوبی دست گرفت و دستانش رو باز کرد و گفت: اجازه نمیدم بری، یا باهم به میدان میریم یا نباید بری، امام لبخندی زد و گفت: جنگ برای زن ها واجب نیست، هانیه رو به همسر کرد و گفت: تو کشته بشی میری پیش حورالعین و منو فراموش می کنی. بهم دو تا قول بدید: وقتی کشته شدی بدون من بهشت نری. بعد رو به امام کرد و گفت: بعد وهب من خدمتکار خواهرت باشم. اشک از دیده امام جاری شد، قول داد و وهب به میدان رفت. 📌مجله دیدار آشنا، شماره 22 , محمد مهدی کریمی نیا 📎 📎 📎 📎 ‌ ‌╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝