eitaa logo
مجتبی مجلسی
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
53 ویدیو
30 فایل
آرشیو نوشته‌ها و طراحی‌ها @Mojtabamajlesi
مشاهده در ایتا
دانلود
طراحی و اجرا کمپین 2 روایت داستان عشق به وطن ، ایران و ایرانی تیم خلاقیت:رسول معصوم زاده ، امیرحسن یساری ، حامد تیموری ، حسین یساری، مجتبی مجلسی خرداد ۱۴۰۴
مجتبی مجلسی
حشمت‌الله طبرزدی را هم‌نسلان من خوب می‌شناسند. یک دانشجوی سوپر انقلابی که نشریۀ پیام دانشجوی بسیجی را منتشر می‌کرد. شاید اولین کسی بود که در نشریه‌اش به حضرت‌آقا لقب «امام» داد. اما این تندروی‌ها عاقبت خوبی برایش رقم نزد و از سال 88 تا 1400 لیدر اصلی آشوب‌ها در ایران بود. محمد نوری‌زاد ستون‌نویس ثابت روزنامۀ کیهان تحت مدیریت آقای حسین شریعتمداری، هم یک مثال دیگر. این‌روزها دارم فکر می‌کنم چقدر ما اطرافمان آدم‌هایی داریم با ظرفیت طبرزدی شدن و نوری‌زاد شدن!
مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / 9 هنر جنگیدن در زمان صلح! این شرایط چه آتش‌بس موقت باشد و چه صلح بلندمدت؛ بزرگ
هنر در شرایط جنگی / 10 تحلیل، مطالعه و زمان‌شناسی! در این یکی دور روز با توجه به دو یادداشت قبلی فرصتی شد با خیلی از دوستان که مخالف این یادداشت‌ها بودند گفت‌وگویی داشته باشم. گفت‌وگویی که منجر شد به اینکه فهم کنم مشکل اصلی این دوستان از کجا نشأت می‌گیرد و منبع این تحلیل‌ها از کجاست و چرا چنین ذهنیت‌هایی شکل گرفته است. 1. نداشتن مطالعه و عمق و شناخت مهم‌ترین چالش این دوستان است. اغلب این دوستان فهمشان شکل گرفته است از کانال‌های زرد ایتایی. کانال‌هایی که هر آدم تازه به دوران رسیده‌ای و بدون تخصص می‌شود کارشناس مسائل سیاسی، نظامی، امنیتی! نه می‌دانند جنگ چیست، نه ایران را می‌شناسند، نه دشمن را، نه فهم و اطلاعی دارند از قدرت نظامی ایران نه از دشمن! هیچ! تمام تحلیل‌هایشان بر هیچ سوار است. 2. زمان‌شناسی ندارند. نمی‌دانند الان زمان جنگیم، یک ساعت هم خرج دعواهای بیهوده بکنیم شکست‌مان حتمی است! نمی‌دانند در این شرایط آن‌ها نیستند که جو روانی می‌دهند این موج از سوی دشمن بلند شده است و قرار است ما را مشغول خودمان بکند و اسلحه‌هایمان را زمین بگذاریم و در موضوع هجو و شکست دشمن هیچ‌کاری تولید نکنیم و تا دلتان بخواهد دربارۀ شکست ایران و نرسیدن به اهدافش و پیروزی و شادی دشمن کار تولید کردیم! بله این یکی دو روز این دوستان سرباز جبهۀ دشمن بوده‌اند تعارف نداریم! اما الان تکلیف چیست؟ مچ‌گیری؟ تلف کردن وقت‌مان در این شرایط مهم جنگی؟ خیر. تمام شد. بس کنید و بدانید ادامۀ این مسیر همان سربازی در لشکر دشمن است. اما دوستانی که این یکی دور روز علیرغم تمام دلسوزی‌ها و تذکرات مسیر خودشان را رفتند و مفتخر به خدمت زیر پرچم دشمن باید گفت چند کار بکنید: تمام تحلیل‌گرانی که این روزها از آن‌ها خط می گرفتید را بلاک کنید! یا جاهل‌اند یا معاند هر دو برای این شرایط خطرناک‌اند. مطالعه کنید. کتاب بخوانید و عمیق‌تر باشید. هنرمند باید تحلیل عمیق داشته باشد وگرنه کلاهش را باد خواهد برد. این اتفاق برایتان تجربه شود. یکبار آبروی نظام و فرماندهان آن را پرچم کردید برای وعدۀ صادق 3، اما الان هم بعد از 22 وعدۀ صادق دیگر همان آش بود و همان کاسه! تجربه شود این راه که شما می‌روید به ترکستان است. در شرایط جنگی سرباز باشید نه تحلیل‌گر! بجنگید نه تحلیل‌گر شوید! خداوند رهبرمان را حفظ کند که نقطۀ پایانی گذاشتند بر این مباحث. گرچه ما همه شرمنده‌ایم که فرصت‌سوزی زیادی داشتیم!
روضۀ شب اول روضه‌خوان‌ها شب اول، روضۀ حضرت مسلم می‌خوانند. نام دقیق‌ترش شاید «روضۀ غربت حسین علیه‌السلام» باشد. وقتی معلوم بشود از آن چندهزار نامۀ دعوت، یکی‌اش راست و حسینی نبوده. از آن‌همه «فالعجل العجل»ها یکی‌اش مردانه نبوده. روضه‌خوان‌ها روضۀ مسلم می‌خوانند و من فکر می‌کنم چقدر شبیه‌ام به آنها که توی نماز جماعت آخر پشت مسلم را خالی کردند. چقدر اهل منفعت‌ام و پای عافیت که به میان بیاید، چقدر زود دست دلم می‌لرزد. چقدر مرد میدان‌های سخت نیستم. روضه‌خوان‌ها روضۀ مسلم می‌خوانند و من از خودم می‌ترسم. از کوچه‌های کوفۀ خودم فرار می‎کنم. می‌روم جایی توی بیابان‌های اطراف گم و گور می‌شوم، جایی که گذار کاروانت به من نیافتد... روضۀ شب دوم اما دلم را قدری قرار می‌دهد. تا صبح، قصۀ حرّ را گوش کنم و فکر کنم می‌شود دقیقۀ نود هم آدم بشوم. فکر کنم تو هنوز هم از من ناامید نشده‌ای. جایی ایستاده‌ای و منتظری که من سرم را پایین بیندازم، گردنم را کج کنم و بپرسم: «هل لی مِن توبه»؟! مریم روستا به یاد شهید نعمت‌الله مجلسی
هر سال محرم که می‎رسد ما مثل آدم‌های طوفان‌زده‌ای که تازه باورشان شده باشد گرفتار چه سیلابی شده‌اند، ده روز - بیشتر و کمتر- میانه‌ی خوف و رجا می‎دویم و می‏دویم بلکه بتوانیم خودمان را به کشتی‎ِ نجات او برسانیم. این طرفمان کسی مثل عبیدالله بن حر جعفی غرق شده و دیگر امیدی به نجاتش نیست، که خیلی شبیه ماست، که وقتی می‎بینیمش زبانمان از ترس بند می‌آید. آن طرف اما زهیر و حر هم هستند که روی عرشه ایستاده‌اند تا دلمان را گرم کنند. خدا کند این وسط‎ها ندایی نیاید که؛ انه لیس مِن «اهلک»، انّه عَملٌ غیرُ صالح...* ما یک سال غرق گرداب‌های خودمان دست و پا می‎زنیم و اصلاً حواسمان به نگاه‌های نگران شما نیست. شما اما محرم که می‎رسد دیگر اهل حساب و کتاب نباش، آقای کشتی‎های نجات، آقای چراغ‌های هدایت! کشتی‌ات را برای ما نگه‌دار، فانوست را بالا بگیر؛ شاید ما هم عاقبت «اهل» بشویم. شاید برگردیم. * سوره هود/ آیه 46/ در وصف پسر نوح به یاد شهید نعمت‌الله مجلسی