مکملِمن ؛
من کجا بود؟ تا شما هستید نیستم، نیست از خودم خبرم
دیدم اما چه دیر دیدمتان
از منِ قبل از این نمیگذرم
مکملِمن ؛
دیدم اما چه دیر دیدمتان از منِ قبل از این نمیگذرم
با شما شاعرم کنار شما
چه غزلها که میزند به سرم
مکملِمن ؛
با شما شاعرم کنار شما چه غزلها که میزند به سرم
یا حضور شما خودش شعر است؟
که پرآرایه است دور و برم
مکملِمن ؛
یا حضور شما خودش شعر است؟ که پرآرایه است دور و برم
با شما باید است شایدها
خالی از "کاشکی، ولی، اگر"م
مکملِمن ؛
با شما باید است شایدها خالی از "کاشکی، ولی، اگر"م
چشمهای شماست فرصت من
باز خورده به آسمان گذرم
مکملِمن ؛
ادمـایی که با شجاعت تمام حـــــرفشون رو راحت،صریح،واضح میزنن؛تو یه لول دیگه از انسانیتن.
و آدمـای شـجـاع و جـسـوری که
واسه خواستههاشون میجنگن.