7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیـعــت میکنمـ ....
همین ساعت! همین لحظه!
غمگین تر از غروب جمعه
غروب نیمه شعبانه که جمعه س .
فکرکن کل شهر چراغونی بشه
شیرینی و شربت و شادی ،
بعد خود اونی که تولدشه نیاد❤️🩹!
میخوام یه واقعیتیو بگم تو این داستانا که
عاشق دخترا میشید و باباعه هیچ جوره راه نمیاد اون پسری ثابت میشه که کتک میخوره فحش میشنوه ولی دست از تلاش برنمیداره و اینجوری خودشو به دختره ثابت میکنه نه اونی که تا بابای دختره گفت نه زهره ترک میشه میگه دست شما دردنکنه خدانگهدار یعنی بیعرضه تر از اینا ندیدم 😂🤌🏻
مکملِمن ؛
میخوام یه واقعیتیو بگم تو این داستانا که عاشق دخترا میشید و باباعه هیچ جوره راه نمیاد اون پسری ثابت
وقتی شبانه روز پای درد و دلای عاشقا میشینی :
همیشه یه دلشوره عجیبی دارم. انگار بهم گفتن خودتو برسون بیمارستان. انگار رفیق صمیمیم میخواد مهاجرت کنه. انگار ابلاغیه دادگاه برام اومده. انگار برگه امتحان جلومه و همهچی یادم رفته. انگار یه بچهم که وسط بازار گم شده. نمیدونم این دلشوره از کی یقهمو گرفت. ولی فکر کنم دیگه ولم نکنه.
استفاده از کلمه هایی مثل دیت ؛ پرایوت ؛ تایم ؛ تاکسیک ؛ نچرال و تمامی مواردِ از این قبیل در بین صحبت های روزانه ، نشان دهنده پیشرفته بودن ، به روز بودن و با سواد بودن نیست .
اتفاقا اصالت و شعور یعنی استفاده از
کلمات غنی فارسی و زنده نگه داشتن زبانی که سال ها برای تداوم اون تلاش شده .
هدایت شده از . پنـاھ .🇮🇷
#یک_عاشقانه_کوتاه 🌱
وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد.
پلک نزد، پلک نزدم. هرچی نزدیک تر می شد زیباتر می شد. وقتی بهم رسید یه لبخند زد و گفت چقدر دلم برات تنگ شده بود ، نگاش کردم و گفتم منم همینطور! خوشحال شد. گفت چه دورانی بود! یادش بخیر، خیلی دوس دارم برگردم به اون روزا... سرم رو تکون دادم و گفتم منم همینطور! گفت من از بچه های اون دوران خبر ندارم ، تو چی؟ گفتم منم همینطور!
تو چشمام نگاه کرد و گفت راستش من خیلی ناراحتم از اتفاقی که بینمون افتاد، من همیشه دوست داشتم... یه لبخند زدم و گفتم منم همینطور! گفت تو اصلا منو شناختی؟! سرم رو دادم بالا و گفتم نه! گفت منم همینطور!!
وقتی داشت می رفت بهم گفت هنوز می نویسی؟! گفتم آره ، توام هنوز نقاشی می کنی؟ گفت آره...
بغلم کرد و گفت امیدوارم ده سال دیگه باز همدیگه رو ببینیم ... گفتم منم همینطور!! رفت ... چشمام رو بستم و به این فکر کردم که ما ده سال پیش قول داده بودیم همه چی رو فراموش کنیم . ولی یادش بود.
منم همينطور!
- حسین حائریان 🤍