مکملِمن ؛
چقدر مقاومی، انگار دولتآبادی نوشتت.
چقدر ظریفی؛ انگار فرشچیان کشیدتت.
مکملِمن ؛
چقدر ظریفی؛ انگار فرشچیان کشیدتت.
چقدر زیبایی ، انگار خدا در اغوش کشیدتت
مکملِمن ؛
چقدر زیبایی ، انگار خدا در اغوش کشیدتت
چقدر دلبری ؛ انگار فاضل نظری سرودتت
دیروز با دختر عموم برای رسیدن به یه مقصد ؛
۱۰ کیلومتر راه رفتیم و وقتی رسیدیم دیگه توانی برای لذت بردن از مقصد برامون نمونده بود ..
میخوام بگم رابطه هم همین شکلیه ؛ اگه تو ۱۰۰ درصد توانت رو برای رسیدن بهش بزاری و اون هیچ کاری نکنه ؛ وقتی بهش میرسی اونقدر خسته ای که نمیتونی یه ارتباط خوب باهاش بسازی .
همه چی باید ۵۰ ۵۰ باشه ..
~
آلپاچینو یه دیـالوگ قشنگ تـو فیلم پدر خوانده
داره که میگه:بهم نگو پشت سر من چی گفتن،
بهم بگو چـرا انقدر پیشت راحت بــودن تا درباره
من حرف بزنن(:
مکملِمن ؛
ما راه رو که گم می کنیم؛ مسیر رو که اشتباه میریم؛ دلمون که از دنیا و آدماش میگیره به شما پناه میاریم و بَدا به حال آدمایی که توی مرام و مسلک زندگیشون جایی برای شما ندارن
نمیدونم چطوری بگم اما انگار دارم هدر میرم. خودم، عمرم، جوونیم، انرژیم، استعدادم، احساساتم، ذوقم، تلاشم و کلا همه وجودم داره هدر میره.