حالا رفتیم واسه وضو
بعد یکی از آستینای مانتوم رو به نورا گفتم برام در بیاره؛ قصدم این بود مانتوم رو بندازم رو شونههام؛ یه جوری آستینم رو محکم کشید که اولا دومتر جابهجا شدم؛ دوما بند مانتوم گره خورده بود به گردنم به بدبختی بازش کردم...😐😂
مکملِمن ؛
حالا رفتیم واسه وضو بعد یکی از آستینای مانتوم رو به نورا گفتم برام در بیاره؛ قصدم این بود مانتوم رو
سوما مانتو اومد تو بغل من😂😂
اخرش برق یهو رفت
یکم هول کردیم ؛ به نورا میگم منو میبینی؟ میگه نه تو منو میبینی؟😐😂🤣خو عقل کل وقتی تو منو نمیبینی چطو من تو رو ببینم😂خلاصه نورا فمید سنسوریه رفتیم زیر سنسور درست شد😂..
اینقدر که من و مامانم باهم دسیسه چینی میکنیم
من و دوستم باهم دسیسهچینی نمیکنیم😂
مکملِمن ؛
تو به دریاي حسین ساحلـي رقیـہ . . #نوایدل
بابالحوائجیستکههمچونعمویِخود
پیوستهخلقرابهدرشرویِالتجاست🖤
من حرم لازمم دلم تنگه
روزگارم ببین بهم خورده
تو عراقی و من هم ایرانم
سرنوشت اینچنین رقم خورده💔