دیروز با نورا و یکی از بچهها رفته بودیم مرکز خرید؛ بعد نورا وایساده بود بر و بر نگای یه مَرده میکرد؛ و جای شکرش باقی بود که به مردِ دست نزده بود چون فکر میکرد مانکنه😐💔
مکملِمن ؛
دیروز با نورا و یکی از بچهها رفته بودیم مرکز خرید؛ بعد نورا وایساده بود بر و بر نگای یه مَرده میکرد
خاک بر سرم نگاه می کردم ؟
بابا فک کردم مانکنه
از کنارش که رد شدیم دیدم چشماش تکون می خوره
گفتم واییی 😱 . بنده خدا سکته کرد😂🤣
#مجموعه_سوتیهای_نورا:
به سراغِ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازکِ تنهاییِ من(:☁️!'
ــ سهراب سپهری ــ