بعد اونجا رفته بودم در نزدیک ترین نقطه به صورتش؛تو نزدیک ترین نقطه به صورتش کارمو اجرا میکردم میگفتم میخوام امادگی هر شرایطی رو داشته باشم😂
مکملِمن ؛
اول قرار شد من بعد از خوردن گلاب و کاهش استرسم ؛ بریم یه جا صدامو آزاد کنیم ؛ آقا خلاصه رفتیم کنار س
اینجا من دهنم پر بود
با سر حرفشو تایید کردم
خندش گرفت
می خواست با تخته شاسی از دنیا محوم کنه😂 تسلیم شدم و قول دادم ادم بشم
ولی به ثانیه نکشید و خندیدم
و مجنون فهمید ادم شدن جز تواناییام نیست😂😂
حالا رفتیم واسه وضو
بعد یکی از آستینای مانتوم رو به نورا گفتم برام در بیاره؛ قصدم این بود مانتوم رو بندازم رو شونههام؛ یه جوری آستینم رو محکم کشید که اولا دومتر جابهجا شدم؛ دوما بند مانتوم گره خورده بود به گردنم به بدبختی بازش کردم...😐😂
مکملِمن ؛
حالا رفتیم واسه وضو بعد یکی از آستینای مانتوم رو به نورا گفتم برام در بیاره؛ قصدم این بود مانتوم رو
سوما مانتو اومد تو بغل من😂😂
اخرش برق یهو رفت
یکم هول کردیم ؛ به نورا میگم منو میبینی؟ میگه نه تو منو میبینی؟😐😂🤣خو عقل کل وقتی تو منو نمیبینی چطو من تو رو ببینم😂خلاصه نورا فمید سنسوریه رفتیم زیر سنسور درست شد😂..
اینقدر که من و مامانم باهم دسیسه چینی میکنیم
من و دوستم باهم دسیسهچینی نمیکنیم😂
مکملِمن ؛
تو به دریاي حسین ساحلـي رقیـہ . . #نوایدل
بابالحوائجیستکههمچونعمویِخود
پیوستهخلقرابهدرشرویِالتجاست🖤
من حرم لازمم دلم تنگه
روزگارم ببین بهم خورده
تو عراقی و من هم ایرانم
سرنوشت اینچنین رقم خورده💔