[✨🌻]
.
•
آقا امیرالمومنین خیلی قشنگ میفرمایند:
این انسانها نیستند که ما را آزرده میکنند؛
بلکه امیدی است که به آنها داشتیم!
.
•
[ @mokamel_ir ]
1.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🤍🕊]
.
•
به یادِ تو هر دقیقم حسین
قدیمی ترین رفیقم حسین...🍂!'
.
•
[ @mokamel_ir ]
#یک_عاشقانه_کوتاه 🌿
- دوست داشتم عاشقِ اون دخترِ مو مشکی بشم ؛
بدونِ این ك بفهمه .
بدون این ك یه ذره حس کنه . .
هرشب ساعتِ ۸ تنهایی میومد کافه و میشِست اون کنج و شروع میکرد به نوشتن .
موقعی که سرش پایین بود موهای مجعدش مثلِ درختِ بیدِ مجنون آویزون میشد و کلی به دلبریش اضافه میکرد . .
هرسری خودم میرفتم سفارشِش رو میگرفتم .
یه قهوه ترک سفارش همیشگیش بود .
همیشه هم قهوه اش سرد میشد و بدون این که لب بزنه به قهوه ؛
بلند میشد میرفت .
چشماش شده بود تمومِ دلخوشیم . .
و هرشب به امید این که چشمای درشتش رو ببینم .
میرفتم بالاسرش و صداش میکردم تا سرش رو بگیره بالا . .
و من هزار بار بمیرم و زنده شم .
بعد فقط بگم که چی میل دارین و اون هم بگه همون همیشگی .
از کتاب های رو میز متوجه شده بودم که عاشق اشعارِ شاملو هستش . .
دوست داشتم برم بشینم کنارش بگم :
پرِ پرواز ندارم امّا ، دلی دارم و حسرتِ دُرناها .
میخواستم بدونه منم بلدم . .
بدونه حسرتِ دوست داشتن و عاشق شدنرو دارم ؛
اصن از کجا معلوم . .
شاید اسمش آیدا باشه .
یه شب تصمیم گرفتم اشعارِ شاملو رو بنویسم ؛
و بچسبونم به دیوارِ رو به روش . .
تا بیشتر سرش رو بالا بگیره . .
تا بیشتر چشماش ذوق کنه .
تا بیشتر بتونم چشماش رو ببینم . .
هرشب که میومد شعرهای رو دیوار رو تغییر میدادم ؛
کارم شده بود همین .
که ببینمش .
که بیشتر عاشقش شم .
یکسالی شده بود که تنهایی میومد کافه و میشست اون کنج و مینوشت . .
منم اصلا نمیدونستم که دوست پسر داره یا نامزد .
یا اصلا شوهر .
فقط تنها چیزی که میدونستم این بود که سخت عاشقش شده بودم .
یه شب از همین شب های شاملویی و عاشقانه های یواشکیِ من . .
تلفنش زنگ خورد و سراسیمه از کافه بیرون زد . .
بدون این که اصلا قهوه سرد شدش رو حساب کنه .
دفترچه هاش و کتاب هاش رو جاگذاشته بود روی میز .
بدون این که بخوام بخونمشون .
درش رو بستم و گذاشتمش کنار تا فرداشب که میاد بهش بدم .
چند شب گذشت و نیومد .
امکان نداشت که این همه مدت کافه نیاد
نه شماره تلفنی داشتم ازش . .
نه نشونهای
تنها نشونی ك داشتم ازش همون صندلی کنجِ کافس ك خالیه .
چند شبی بود که شعر های رو دیوار عوض نشده بود ؛
و هربار که چشمم میخورد بهش بغض گلوم رو فشار میداد .
چند شبی حواس پرت شده بودم و همش یه قهوه ترک برای اون میزِ کنج میریختم .
اصلا یادم نبود که نیست .
دوماه گذشت و نیومد حتی وسایلش رو ببره . .
اون تلفن کی بود؟!
چی گفت؟!
کجا رفت .
دیگه نتونستم طاقت بیارم . .
رفتم کتابهاش رو گشتم که شاید شماره ای،آدرسی باشه . .
ولی نبود .
تا این ك دفترچه یادداشتش رو باز کردم و دومین صفحش رو خوندم :
± عاشقِ پسری در کافه شدم ك برایم قهوه ترک میاورد و من آن را سرد رها میکردم🫀 :)
[💚🌱]
.
•
اگر خیر دنیا و آخرت
و رشد علمی
و معنوی میخواهید
باید پدر و مادرتان را تکریم کنید ..!
ــ علامهتهرانی
.
•
[ @mokamel_ir ]
هدایت شده از قشـٰاع -
- علامه مجلسی فرمودند :
شب ِجمعه مشغول مطالعه بودم
که به این دعا رسیدم ؛
بعد یک هفته مجدد خواستم
آن را بخوانم که در حال مکاشفه
از ملائکه ندایی شنیدم که ما هنوز
از نوشتن ثواب قبلی فارغ نشدهایم !
Gheshae|قشـٰاع
.
17.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولدت مبارک داداش احمد🌿..
اصلا حواسم به زمان تولدتون نبود امسال ..
یجوری خودتون یادم انداختین که ..
پیشنهاد میکنم حتما کتابشونو بخونید:))
ملاقات در ملکوت ..
شهیدی که به روز ، پولدار و نخبه بودن
ولی اعتقاداتشون سر جاش بود ..
مدافع حرم شدن و
از حرم خانوم حضرت زینب -س- دفاع کردن
ممنونم که منو با خودت آشنا کردی
داداش احمد من🌱!
ممنونم که اجازه دادی در کنار بقیه شهدا
که داداش میگم بهشون
شما هم اجازه بدی بهت بگم داداش✨ :)
سعید ولادک یا حبیب الله 💌
شهید احمد محمد مشلب ..
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🤍🕊]
.
•
من برایِ تو گریه میکنم
تو برای من ؛ آقای من...💔!'
.
•
[ @mokamel_ir ]
[🌻✨]
.
•
مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی'عج' دعا برای بقای ِ ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او میباشد .
ــ آیتاللهبهجت
.
•
[ @mokamel_ir ]