eitaa logo
رسانه شهید حاج حمید مختاربند
106 دنبال‌کننده
245 عکس
118 ویدیو
0 فایل
🌹شهیدمدافع حرم #سردار_حاج_حمید_مختاربند 💠از فرماندهان سپاه خوزستان در دفاع مقدس 💠مدیرعامل بانک انصاراستان خوزستان وقم خاطرات📒 کلیپ🎬 عکس📷 دست نوشته شهید✍ همه در رسانه سردار شهید حاج حمید مختاربند ارتباط با ادمین _تبادل @AAdmmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸خودش را برای «صفر» آماده کرده بود🔸 وقتی کسی که در ولایت الهی ذوب نشده، زمامدار می‌شود. مشکل پیدا می‌شود. شما می‌پرسید مگر این رهبر ما ذوب در ولایت الهی شده است؟ من می‌گویم بله! من ! یک ماه قبل از رحلت امام (ره) برای کاری به دفتر ایشان رفتم. گفتم دوره ریاست جمهوری شما دارد تمام می‌شود، شما بعد از آن چکار می‌کنید؟ گفتند: «حوزه! می‌روم قم و آخوندی می‌کنم. بعد مثل‌اینکه چیزی یادش آمده باشد گفت: البته مگر اینکه امام نهی‌ام کنند. من بعد از ریاست جمهوری اگر امام به من بگویند برو مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان بشو؛ »! فکرش را کنید! رئیس‌جمهور آماده باشد که اگر به او بگویند عقیدتی سیاسی ژاندارمری یک روستای سیستان بلوچستان بشو، برود. می‌دانید روستاهای سیستان و بلوچستان چقدر خطرناک است برای کسی که قبلاً رئیس جمهور بوده؟ اما می‌گوید برای رفتن «تردید نمی‌کنم»! خود را برای «صفر» آماده می‌کند؛ برای «هیچ». می‌رود برای و ناگهان سر از در می‌آورد! تمام مسائل خلقت همین است. کسی که تردید در صفر شدن نکند، تردید در «فنا» نکند، «باقی» می‌ماند. راه بقاء ، فناست! راضی بودن در برابر امر امام(ره) به معنای «ذلت باطنی» است، و «ذلت باطنی» مهارکنندهٔ «عزت ظاهری» است. وقتی «ذلت باطنی» اینگونه است، «عزت ظاهری» برای انسان خطرناک نیست. عزت رهبری به اندازه‌ای است که مردم او را در موقع نماز دعا می‌کنند. این عزت ظاهریِ بالا، ذلت باطنی به اندازهٔ خودش می‌خواهد که بتواند آن را مهار کند و الّا تعادلش بر هم می‌خورد. و احساس مسئولیت رهبری بالا بوده و به همین دلیل برای رهبری انتخاب شد. هشت سال ریاست جمهوری رهبری از نوع بود و قبول امر امام برای رفتن به سیستان و بلوچستان به عنوان نماینده ولی فقیه در ژاندارمری، از نوع . این رهبر، ذوب است؛ الله است که اینطوری به سر خودش می‌آورد و آن طرفش را دیگر نگاه نمی‌کند. شما دو تا درس لمعه بگیر، بعد بیا دو تا درس معالم بگیر، بعد بیا درس جامع‌المقدمات (اولین درس حوزوی) بگیر. ببین در وجودت چه رذالتی پیش می‌آید؟! اما ایشان می‌گوید مسئولیت عقیدتی سیاسی ژاندارمری، آن هم در یکی از روستاها، آن هم در سیستان و بلوچستان را حاضرم قبول کنم و تردید هم نمی‌کنم! این، همان نگه داشتنِ است. این انسان وقتی که زمامدار می‌شود، ماشین نظام می‌شود؛ ماشینِ ترمزدار؛ لا یأخذه فی الله لومه لائم: ملامت رویش اثر نمی‌گذارد. @haerishirazi
کانال مسعود رضانژادسهل‌انگاری ۱‌.mp3
زمان: حجم: 10.79M
🔰 برنامه اخلاقی با موضوع: سهل‌انگاری (۱) ✓ تعریف سهل‌انگاری و آسیب‌های آن 🎵 کیفیت صوت: عالی 🧷 🎙 حجت‌الإسلام الهی‌فر 📅 ۶ دی ۱۴۰۲ ✨🌟🌟🌟🌟🌟 🔰 عضویت در کانال گنج سعادت
✅ ذکر مصیبت امام جواد(ع) از زبان شهید مطهری 🔹سیاست خلفای عباسی با سیاست اموی‌ها فرق داشت. اموی‌ها خشن‌تر بودند ولی اینها موذی‌تر بودند یعنی سیاستمدارانه‌تر عمل می‌کردند که فقط عده قلیلی می‌توانستند دست سیاست اینها را بخوانند. 🔹یکی از کارهایی که اینها می‌کردند این بود که چون می‌خواستند ائمه را تحت‌ نظر داشته باشند، به زور و اجبار، یکی از دخترهایشان را به آنها می‌چسباندند که باید با این ازدواج کنی! بعد که ازدواج می‌کردند، می‌گفتند: دختر ما و داماد ما باید همین جا کنار خودمان باشند! برای این که به یک شکلی که مردم نفهمند اینها را تحت نظر و تحت مراقبت شدید و اذیت شدید داشته باشند. 🔹معتصم بالاخره سبب شد که همسر امام یعنی امّ الفضل امام را مسموم کرد، آن هم با یک وضع خیلی ناراحت‌کننده‌ای. و چون  برای همه مسموم‌کننده‌ها معلوم و محرز بود که دستور خلیفه بوده، جرأت این که بدن امام را دفن کنند، نداشتند. 🔹حتی معتصم دستور داد: بدنش را بیندازید در کوچه. دو سه روز بدن امام در میان کوچه افتاده بود. بعد به معتصم خبر دادند که یک وضع خارق‌العاده‌ای پیش آمده. هر میتی اگر سه چهار روز روی زمین افتاده باشد بدنش عفونت پیدا می‌کند و بدن این مرد روز به روز بر بوی خوشش افزوده می‌شود، و اگر مردم این موضوع را بفهمند اوضاع خیلی بد می‌شود. 🔹این بود که خودش زودتر اجازه داد بدن امام را دفن کنند. وجود مقدسش را در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در همین محل معروف یعنی کاظمین(علیهما السلام) دفن کردند. و حالت ایشان از این جهت، تأسّی داشت به جدّ بزرگوارشان حسین بن علی(ع) که فرمود: مُلْقاً ثَلاثاً بِلا غُسْلٍ وَ لا کفَنٍ. و لا حول و لا قوّة الّا بالله العلی العظیم. 📝 آشنایی با قرآن، ج۱۲، ص۳۲-۲۹ (با تلخیص) ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸چرا ائمه (ص)، گاهی به اختیار خودشان زهر می‌خوردند؟🔸 همسر (ع)، دختر مأمون بود. پسر مأمون، به پیشنهاد معتصم، زهری را به خواهرش می‌دهد تا آن را در خوراک امام بریزد. امام از آن می‌خورند و شهید می‌شوند. اما من به شما بگویم، این‌جور نبود که امام ندانند این زهر است. شأن امامان، اجلّ از اینست که چیزی را ندانند. نکته اینجاست که اگر به اختیار خودشان نمی‌خوردند، حکّام مجبور می‌شدند، آنها را بکشند. در اینصورت، هم آنها و هم تمام یارانشان را می‌کشتند! چرا امام حسین (ع) را که کشتند، همۀ یارانش را نیز کشتند؟ چون کار ایشان، از راه زهر خوردن تمام نشد. اینجور نیست که امام نداند. امام می‌داند؛ اما می‌خواهد شیعیانش کشتار نشوند. @haerishirazi
♦️♦️♦️آنچه با سکوت از دست می دهی آسان تر از آن است که با سخن از دست برود...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 وقتی نهضت امام (خمینی) آغاز شد کاملاً برای پیوستن به زیر پرچم ایشان آماده بودم، چون همه آنچه را که می‌خواستم در این نهضت یافتم .به یاد دارم یک سال پس از نهضت امام از یکی از کوچه‌های قم می‌گذشتم که دیدم دومین اعلامیه امام را بر در ورودی مدرسه حجتیه چسبانده اند،در این اعلامیه ،امام اسد الله علم را مورد خطاب قرار داده بود که قدرت اسلام و عزت علمای مسلمین در آن موج می‌زد، کلمات اعلامیه را با تمام وجود نوشیدم و خواستم به سجده بیفتم زیرا بیانگر تمامی احساسات و آرزوهایم بود و فهمیدم امام تا آخر پای حق می‌ایستد. 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸خانم‌ها به شوهرشان ...🔸 به شوهرشان بگویند: نانی که سر سفره می‌آوری، اگر ، بهتر است که . رزق مختصر و حلال، همان جاده تنگی است که منتهی به می‌شود، که آخرش سلامتی است. سفره اگر رنگین باشد و حرام، آن جاده پهنی است که ماشین می‌تواند به‌سرعت در آن بتازد، اما پل ندارد و به سقوط می‌کند. ای مرد! این را خوب دریاب که تو راننده ماشین هستی و اهل و عیال تو مسافرانت. مبادا وسوسه‌ات کنند که «چرا در این جادۀ سنگلاخ و تنگ آمده‌ای؟ ما یک ساعت در ماشین فلانی نشسته بودیم، چقدر کیف داشت، جاده‌اش صاف بود و نرم». راه تقوا راهی است که سرازیری و سربالایی، سنگلاخ و گردنه، تنگنا و معبر دارد، اما آخرش «پل» دارد. ولی جادۀ دنیا، اتوبانی است که هرچه سریعتر بروند، زودتر به ته جاده که پلی در کار نیست می‌رسند و به دره پرت میشوند. گاهی یک عابر، لنگ‌لنگان می‌گذرد، نه‌تنها ماشین ندارد و پیاده است، که لَنگ هم می‌زند، اما او در راهِ نجات است، با نظر حقارت به او نگاه نکن! @haerishirazi
🔷 چقدر دقیق فرمود حضرت آقا به عمل نگاه کنید نه طرز حرف زدن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1402012463C21989c928f
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 خاطرات همسرشهید مدافع حرم بعدها حاج حمید برای من از حضورش در عملیاتی تعریف کرد که شهید کجباف در آن به شهادت رسیده بود. ایشان گفت: با عده‌ای از رزمندگان سوری و ایرانی برای کمک به شهید کجباف که در منطقه ی درگیری در حال محاصره بود رفتیم. به محض ورود به منطقه ماشین ما با آتش سنگین دشمن مواجه شده و در دم عده‌ای از بچه‌ها با تیر مستقیم به شهادت رسیدند. به سرعت از ماشین پیاده شدیم و پشت تخته سنگها پناه گرفتیم. تیربار دشمن بی امان ما را به رگبار بسته بود. حاج روزبه هلیسایی را دیدم که تیر خورده بود و خونریزی داشت. به او اشاره کردم که الان به کمکت می آیم. او در حالی که با فاصله‌ای از من روی زمین افتاده بود با اشاره ی دستش مرا بوسید، خداحافظی کرد و به شهادت رسید. مجبور به عقب نشینی شدیم. در همان حال دیدم یک مجروح سوری شکمش پاره شده و روده‌هایش بیرون ریخته بود و با نگاهی ملتمسانه از من خواست که او را رها نکنم تا به دست داعش بیفتد، به او گفتم که او را همراه خودم می برم. در آن شرایط که تیر مثل باران می‌بارید، روده‌هایش را در شکمش ریخته و کشان کشان از تخته سنگی به تخته سنگ دیگری جابه‌جا می‌کردم تا به کنار جاده رسیدیم. با بی‌سیم با فرماندهی تماس گرفته و تقاضای وسیله کردم، پس از مدتی وسیله‌ای آمد ولی آن‌قدر تیراندازی شدید بود که راننده سوری هنوز نرسیده به ما دور زد و از معرکه فرار کرد. دوباره تماس گرفتم و تقاضای وسیله‌ای دیگر کردم. ماشین بعدی که شیرمردی رانندگی آن را به عهده داشت رسید، حالا موقع آن بود که مجروح سوری را سوار ماشین کنم‌ اما هرچه می‌گشتم اثری از او نبود. نمی‌دانستم او را پشت کدام تخته سنگ گذاشته‌ام. در آن اوضاع پرمخاطره از خدا کمک خواستم تا بتوانم آن مجروح را پیدا کنم که به لطف الهی صدای ناله‌ای از او شنیدم و متوجه شدم کجاست، او را با عجله به ماشین رساندم و به عقب برگشتیم. بعدها که به عیادت او در بیمارستان رفتم گفت که پدر و مادر خود را در جنگ از دست داده است. بحمدالله حالش هم خوب بود.) حاج حمید مرد شجاعی بود که در صحنه‌ی خطر که ممکن بود به اسارت نیروهای داعش درآید از فداکاری برای نجات یک مجاهد سوری کوتاهی نکرده بود.... ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸حق نعمتی که به شما دادیم را به جا آورید🔸 خداوند می فرماید: «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»؛ یعنی چیزی را که به شما داده‌ایم، محکم بگیریدش! این جمهوری اسلامی را خدا به ما داده؛ پس «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»! حق رأی را به ما داده‌اند و می‌توانیم در یک انتخابات سالم شرکت کنیم؛ پس «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»! اولاً بیا در رأی گیری شرکت کن، ثانیاً: از این فکرت برای انتخاب اصلح استفاده کن؛ نه اینکه با دو نفر مشورت بکنی، آنها بگویند فلانی خوب است، تو هم بگویی: به همین رأی می دهم! یک ماه تحقیق کن. استاد درس می‌دهد، این درسش «ما آتیناکم» است، خوب گوش کردن و خوب فهمیدنش، به قوت گرفتن است: «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»! @haerishirazi